صفحه ۸۶

البته در مخلوط شدن دو چیز، هر دو در هم مخلوط می‎شوند.ولی به نظر می‎رسد که در این عبارت اشتباه و تصحیفی صورت گرفته، چرا که در شرح به نظر می‎رسد اگر فاعل و مفعول را در این عبارت برعکس حساب کنیم معنا مناسب تر می‎شود. یعنی این که "خالط لسانه سمعه" بخوانیم و "لسان" مفعول و "سمع" فاعل باشد. در این فرض معنا چنین می‎شود: مخلوط یا هماهنگ می‎شود گوشش با زبانش. مناسب تر بودن این فرض به لحاظ این است که در عبارات قبل فرمود که زبان این شخص از کار می‎افتد؛ بنابراین پس از این که زبان از کار افتاد نوبت گوش می‎رسد و این گوش است که در از کار افتادن با زبان هماهنگ می‎شود.

"فلم یزل الموت": پس مرگ پیوسته و بتدریج "یبالغ فی جسده": تلاش و رشد می‎کند و در بدن او پیش می‎رود. اعضای بدن را یکی پس از دیگری از کار می‎اندازد. "حتی خالط لسانه سمعه": تا این که مخلوط یا هماهنگ می‎شود گوشش با زبانش. و به تعبیر واضح تر همان طور که زبانش بند آمده و از کار افتاده بود گوش او نیز از کار می‎افتد. "فصار بین أهله": پس او در بین اهل خود این طور می‎شود که "لا ینطق بلسانه": نه با زبان سخن می‎گوید "و لا یسمع بسمعه": و نه با گوش خود می‎شنود.

پس تاکنون حضرت فرمود: زبان و گوش کسی که در حال احتضار است از کار می‎افتد؛ ولی چشم او هنوز می‎بیند و بنابراین مشاهده می‎کند که ورثه و فرزندان او پیرامونش نشسته اند، بعضی گریه می‎کنند و بعضی هم احتمالا سخن از ارث و تقسیم آن می‎گویند؛ و او همه اینها را نگاه می‎کند.

ناوبری کتاب