البته در مخلوط شدن دو چیز، هر دو در هم مخلوط میشوند.ولی به نظر میرسد که در این عبارت اشتباه و تصحیفی صورت گرفته، چرا که در شرح به نظر میرسد اگر فاعل و مفعول را در این عبارت برعکس حساب کنیم معنا مناسب تر میشود. یعنی این که "خالط لسانه سمعه" بخوانیم و "لسان" مفعول و "سمع" فاعل باشد. در این فرض معنا چنین میشود: مخلوط یا هماهنگ میشود گوشش با زبانش. مناسب تر بودن این فرض به لحاظ این است که در عبارات قبل فرمود که زبان این شخص از کار میافتد؛ بنابراین پس از این که زبان از کار افتاد نوبت گوش میرسد و این گوش است که در از کار افتادن با زبان هماهنگ میشود.
"فلم یزل الموت": پس مرگ پیوسته و بتدریج "یبالغ فی جسده": تلاش و رشد میکند و در بدن او پیش میرود. اعضای بدن را یکی پس از دیگری از کار میاندازد. "حتی خالط لسانه سمعه": تا این که مخلوط یا هماهنگ میشود گوشش با زبانش. و به تعبیر واضح تر همان طور که زبانش بند آمده و از کار افتاده بود گوش او نیز از کار میافتد. "فصار بین أهله": پس او در بین اهل خود این طور میشود که "لا ینطق بلسانه": نه با زبان سخن میگوید "و لا یسمع بسمعه": و نه با گوش خود میشنود.
پس تاکنون حضرت فرمود: زبان و گوش کسی که در حال احتضار است از کار میافتد؛ ولی چشم او هنوز میبیند و بنابراین مشاهده میکند که ورثه و فرزندان او پیرامونش نشسته اند، بعضی گریه میکنند و بعضی هم احتمالا سخن از ارث و تقسیم آن میگویند؛ و او همه اینها را نگاه میکند.