صفحه ۸۵

می‎کشید. هنگامی که انسان در حال سکرات مرگ قرار گرفته و مرگ خود را از نزدیک می‎بیند، نسبت به باغ و خانه یا پست و مقامی که یک عمر برایش زحمت کشیده و برای به دست آوردن آن حلال و حرام کرده بی رغبت می‎شود.

"و یتمنی أن الذی کان یغبطه بها و یحسده علیها قدحازها دونه"

( و آرزو می‎کند که [ کاش ] کسی که به واسطه اموال او به او رشک می‎برد و بر اموالش به او حسد می‎ورزید آن اموال را به دست آورده بود نه او.)

انسان در حال مرگ آرزو می‎کند ای کاش همین دارایی و یا پست و مقامی را که فراهم کرده و از دست دیگران گرفته است و دیگران به آن رشک داشته و به آن حسد می‎بردند مال او نبود، بلکه مال همان کسانی بود که به آن رشک و حسد می‎بردند.

می‎فرماید: و آرزو می‎کند آن کسی که به خاطر اموالش به او رشک می‎برد و حسادت می‎کرد او را نسبت به اموالش، کاش باغ و اموال و پست و مقام او را حیازت کرده و به دست آورده بود نه او.

پیشروی مرگ در بدن و آثار آن

"فلم یزل الموت یبالغ فی جسده حتی خالط [ لسانه ] سمعه، فصار بین أهله لا ینطق بلسانه و لا یسمع بسمعه"

( پس پیوسته مرگ در بدن او به پیش می‎رود تا این که گوش او را فرا می‎گیرد، پس او در میان اهل خود نه با زبان سخن می‎گوید و نه با گوش می‎شنود.)

شرح کنندگان نهج البلاغه در این عبارت: "خالط لسانه سمعه" "لسان" را فاعل و "سمع" را مفعول گرفته اند، که معنا چنین می‎شود: مخلوط می‎شود زبانش با گوشش.

ناوبری کتاب