انسان به طور کلی دو نوع سیستم عصبی دارد: یکی اعصاب تحریکی و دیگری اعصاب ادراکی و احساسی است. اعصاب تحریکی آنهایی هستند که به وسیله آنها حرکت انجام میگیرد. اعصابی که انسان به وسیله آنها دست و پا و زبانش را حرکت میدهد همه از نوع اعصاب تحریکی هستند. اما اعصابی که به وسیله آنها انسان میشنود یا میبیند از جمله اعصاب احساسی و ادراکی هستند. معمولا در هنگام مرگ ابتدا اعصاب تحریکی از کار میافتد و سپس اعصاب احساسی و ادراکی. بنابراین شخصی که در حال سکرات مرگ است ابتدا زبانش بند میآید و بعد گوش و چشم او از کار میافتد. البته دست و پا نیز مربوط است به اعصاب تحریکی که پیش از همه اینها از کار میافتد.ر.ک : شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 3، ص 66.
حال به توضیح ادامه خطبه میپردازیم.
ادامه بحث از اندیشه های غافلان در آستانه مرگ
"فیکون المهنأ لغیره، والعب ء علی ظهره، والمرء قد غلقت رهونه بها"
( پس گوارایی برای غیر او، و سنگینی بار بر پشت اوست، و آن شخص گروهایش به آن اموال بسته شده است.)
"مهناء" از "هنئ" بر وزن فعیل به معنای گوارایی است، و آنچه بدون زحمت به دست آید. "العب ء" به معنای سنگینی بار است، و "رهون" جمع "رهن" به معنای گرو میباشد.
شخصی که در حال احتضار است متوجه میشود گوارایی و استفاده مالی را که او با مشقت و رنج فراوان به دست آورده مال دیگران است و یا وارث آن را میخورد، ولی سنگینی بار مسئولیت آن بر دوش او میباشد و روز قیامت باید تمام آنها را یکی یکی پاسخ دهد.