"خطبه 109 - قسمت چهارم"
"فیکون المهنأ لغیره، والعب ء علی ظهره، والمرء قد غلقت رهونه بها. فهو یعض یده ندامة علی ما أصحر له عند الموت من أمره، و یزهد فیما کان یرغب فیه أیام عمره، و یتمنی أن الذی کان یغبطه بها و یحسده علیها قد حازها دونه. فلم یزل الموت یبالغ فی جسده حتی خالط [ لسانه ] سمعه، فصار بین أهله لا ینطق بلسانه، و لا یسمع بسمعه؛ یردد طرفه بالنظر فی وجوههم، یری حرکات ألسنتهم، و لا یسمع رجع کلامهم. ثم ازداد الموت التیاطا به، فقبض بصره کما قبض سمعه، و خرجت الروح من جسده، فصار جیفة بین أهله؛ قد أوحشوا من جانبه، و تباعدوا من قربه، لا یسعد باکیا، و لا یجیب داعیا. ثم حملوه الی محط فی الارض، و أسلموه فیه الی عمله، وانقطعوا عن زورته.
حتی اذا بلغ الکتاب أجله، والامر مقادیره، و ألحق آخر الخلق بأوله، و جاء من أمر الله ما یریده من تجدید خلقه."
حضرت علی (ع) حالات و شرایط کسی را که در سکرات مرگ است بیان فرمودند که این شخص بتدریج اعضاء و جوارحش از کار میافتد. ابتدا زبان او از کار میافتد و در حالی که عقلش کار میکند نمی تواند سخن بگوید. و پس از آن نوبت از کار افتادن گوش و چشم میباشد.
چرا در حال احتضار، نخست زبان از کار میافتد؟
گفته شده علت این که زبان پیش از چشم و گوش انسان از کار میافتد این است که: