ولی با این که حق را میدیدند و میشناختند آن را رها کردند و تابع ظلم و ستم هوای نفس خود شدند.
دشمنی عمروعاص با علی (ع) که مشخص بود؛ ابوموسی هم از همان ابتدا از دست حضرت ناراحت بود، چون امام علی (ع) قضاوتهای ابوموسی را به طور مطلق قبول نداشت و از او خواسته بود که قضاوتهای خود را به نظر حضرت برساند. ابوموسی به خود مطمئن بود و خود را صحابی پیامبر میدانست، به همین دلیل از حضرت تقاضای اختیارات مطلق داشت، که حضرت به او نداده بود.نهج البلاغه، خطبه 40. این شد که هر دو - هم عمروعاص و هم ابوموسی - بنای کار خود را بر ظلم و جور گذاشتند و نتیجه اش این شد که معاویه منصوب شود. ظلم ابوموسی این بود که بر برکناری علی (ع) نظر داد؛ و ستم عمروعاص این بود که به خلافت معاویه رأی داد.
"و قد سبق استثناؤنا علیهما - فی الحکومة بالعدل والصمد للحق - سوء رایهما و جور حکمهما"
( و به تحقیق شرط ما بر آن دو در داوری کردن به عدالت و قصد کردن حق، بر بداندیشی آن دو و ظالمانه بودن حکم آنان پیشی گرفت.)
"صمد" به معنای قصد است. عبارت از نظر ترکیبی این طور میباشد که "استثناؤنا" فاعل "سبق"، و "سوء رایهما" مفعول آن است.
حضرت با این فرمایش خود میخواهد این نکته را روشن کند که اگر ما نسبت به قضاوت و داوری ابوموسی اشعری و عمروعاص اعتراض میکنیم و رأی آنها را فاسد میدانیم، به این لحاظ نیست که چون رأی و نظر آنها بر ضرر ما شده است آنها را