صفحه ۶۴۶

الف - مقصود شعاری است که خوارج داشتند. خوارج پس از آن که داستان حکمیت شکست خورد این دو شعار را مطرح کردند که: "لا حکم الا لله" و "لا حکم الا الله". به این معنا که می‎گفتند: اساسا حکمیت و حکومت و امثال آن تنها برای خداست. البته این مطلب غلطی است. برای این که حکومت برای مردم و در هر جامعه ای ضرورت دارد و نمی توان گفت اساسا نباید برای مردم حکومتی باشد.

حضرت در جای دیگر می‎فرماید: "و انه لا بد للناس من أمیر بر أو فاجر"قرعه یکی از قواعد فقهیه است که فقها در برخی احکام فقهی به آن استدلال می‎کنند. راجع به اعتبار و موارد جریان آن نگاه کنید به: قواعد الفقهیة، ج 1، ص 59 تا 75. "و حال آن که ناچار برای مردم امیری لازم است، خواه نیکوکار باشد یا بدکار."

ب - احتمال دوم این که بگوییم مقصود از "شعار" در فرمایش فوق این است که هر کس به تفرقه و جدایی دعوت کند و شعار بر خلاف جهت سواد اعظم و اکثریت جامعه سر دهد.

در هر دو احتمال، مقصود از "فاقتلوه" چیست ؟ آیا حضرت با این فرمایش خود یک اجازه عمومی می‎دهد که هر کسی اگر برخلاف جمعیت و اکثریت، دعوت به تفرقه کند می‎توان او را به قتل رساند؟ به تعبیر دیگر اگر بر فرض یک شخصی آمد و بر خلاف نظر اکثریت و جمعیت حرفی زد و یا یک نفر از خوارج شعار "لا حکم الا لله" را سر داد، آیا بقیه مردم حق دارند او را بزنند و به قتل برسانند؟ و آیا اگر این یک حکم عمومی باشد دستور به هرج و مرج نمی شود؟ به این معنا که هر کسی تا روز قیامت بر خلاف جمعیت (یا سواد اعظم) سخن گفت جایزالقتل باشد؟

در شرایطی که از یک طرف امیرالمؤمنین (ع) مردم را دعوت به جنگ با معاویه می‎کرد و در این موقعیت باید همه مردم را دعوت به همکاری و اتحاد نمود، ولی از طرف دیگر خوارج کارشکنی کرده و دعوت به تفرقه و جدایی می‎نمودند و مردم و علی (ع) نیاز به اتحاد و انسجام و بسیج نیرو داشتند و خوارج افتاده بودند به جان مردم

ناوبری کتاب