اگر شما بخواهید به وسیله قرعه کسی را که رأی کمتری دارد مقدم بدارید، ترجیح مرجوح بر راجح است.
پس چاره ای نیست غیر از این که بگوییم اکثریت بر اقلیت مقدم است، و آن کسی را که اکثر انتخاب نمود حاکم بالفعل میباشد.
معنای صحیح نفی تعقل اکثریت
اشکال دیگری مطرح شده و گفته اند: آیاتی که دلالت بر نفی تعقل یا نفی آگاهی و علم اکثریت دارد به چه معناست ؟ و آیا با ملاک دانستن اکثریت منافات ندارد؟
در پاسخ باید گفت: مقصود از این آیات مسائل مربوط به حق و باطل و مدرکات عقل نظری میباشد؛ مسائلی نظیر قیامت، غیب و امثال آن که بیشتر مردم نسبت به آن بیگانه و یا مخالف میباشند، که در حقیقت به مسأله اول بازمی گردد که آن را توضیح دادیم؛ در صورتی که بحث ما در اینجا مربوط به مسأله حاکمیت است که میخواهیم به کسی اختیارات بدهیم. در اینجا نمی توان قدرت را به کسی داد که مثلا پنج تا رأی دارد و با وجود این که دیگری اکثریت قاطع رأی مردم را از آن خود نموده است و نمی توان گفت: ما قرعه زدیم و قرعه به نام کسی درآمد که پنج رأی دارد !
یکی از آقایان سؤال میکند که اگر رأی اکثریت را مقدم داشتیم اقلیت مظلوم واقع میشوند.
پاسخش این است که وقتی همه توافق کرده باشند که انتخابات آزاد برگزار کنند و یا به تعبیر دیگر همه بر ملاک بودن رأی و انتخابات توافق داشته باشند، معنایش این است که اقلیت هم از همان ابتدا پذیرفته است که زیر بار رأی اکثریت برود؛ و از این جهت اقلیت در این موارد حق خود را به گونه ای اسقاط نموده است.ر.ک : دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 493 به بعد؛ مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج 2، ص 283 به بعد.