یزید بودند. سران کوفه در آن شرایط حدود دوازده هزار نامه برای امام حسین (ع) نوشتند که اگر به سمت عراق حرکت نکنید و به کوفه نیایید چه ها میشود ! این نامه ها و اصرار امضاء کنندگان آنها به این که امام حسین (ع) به کوفه برود به اندازه ای گسترده و فراگیر بود که اگر امام حسین (ع) باز هم مقاومت میکرد و به کوفه نمی رفت ما اکنون آن حضرت را محکوم میکردیم و میگفتیم حدود دوازده هزار نفر از سران کوفه و امثال آنان نامه نوشتند بنابراین حضرت به چه عذری نرفت. امام حسین (ع) باید میرفت تا برای آنها اتمام حجت شود و آشکار گردد که امام وظیفه خود را عمل کرد ولی مردم به قول و وعده خود عمل نکردند و طرفداران امام در اقلیت ماندند. برای همین است که ما در ادامه مطلب خود نوشته ایم:
"کیف، و قد ثار السبط الشهید علی یزید و جماعته، و ثار زید علی هشام و جنده، و القیام علی الباطل و الفساد واجب مع القدرة کما مر فی فصل الجهاد و یأتی فی الفصل السادس أیضا بالتفصیل."همان، حدیث 23؛ به نقل از معانی الاخبار، ص 155، حدیث 3.
"چگونه اکثریت را ملاک حق بدانیم در صورتی که امام حسین (ع) قیام کرد و بر یزید و طرفداران او یورش آورد با این که یزید و پیروان او در اکثریت بودند، و همچنین زید علیه هشام و لشکریانش قیام کرد؛ و قیام و اقدام عملی علیه باطل و برای ریشه کن کردن فساد (در صورت قدرت و توانایی) واجب است، همان طور که در بحث جهاد گذشت و در بحث فصل ششم هم خواهد آمد."
همچنین اعتراضی که به امام صادق (ع) شد و پاسخ آن حضرت در اینجا قابل ذکر است:
و قال الامام الصادق (ع) لسدیر الصیرفی: "والله یا سدیر، لو کان لی شیعة بعدد هذه الجدأ ما وسعنی القعود". و کانت الجدأ سبعة عشر.کنز العمال، ج 1، ص 378، باب 2 از کتاب الایمان، حدیث 1644.