مرتکب زنای محصنه شده بود سنگسار میکرد ولی ارث او را به اهلش میداد و بر او نماز هم میخواند، در صورتی که اگر گناه زنا موجب کفر بود به کافر که نماز نمی خوانند؛ همچنین اگر کسی مرتکب زنای غیر محصنه شده بود او را صد تازیانه میزد ولی حقوقش را از بیت المال قطع نمی کرد و حقوق او را میپرداخت و خلاصه نام او در دفتر مسلمین ثبت و ضبط بود؛ پیامبراکرم (ص) دست سارق را قطع میکرد ولی همچنان او را مسلمان میدانست و حقوقش را از بیت المال پرداخت میکرد. خلاصه حضرت بعضی از گناهکاران را ذکر میکند که رفتار پیامبر با آنان این بود که حدود الهی را بر آنان جاری میکرد اما وقتی که یکی از آنها میمردند ارث او را به اهلش میداد.
وقتی خوارج، علی (ع) و پیروان آن حضرت را کافر میدانستند مقصودشان از کافر اهل کتاب نبود، بلکه میخواستند بگویند مسلمانها به واسطه گناهی که انجام داده اند از اسلام برگشته اند و مرتد شده اند و بنابر این که مرتد فطری و مرد باشند خونشان هدر است و مالشان به ورثه مسلمان آنان منتقل میشود؛ و یا از نظر بعض مذاهب اهل سنت باید به نفع مسلمانان مصادره شود.به نظر میرسد که این استدلال حضرت بر اساس نظریه رایج در آن زمان بوده که مسلمان از غیر مسلمان ارث نمی برد که نظریه فقهای اهل سنت نیز همین است؛ ولی فقهای امامیه به ارث بردن مسلمان از غیر مسلمان فتوا داده اند. بنابراین میتوان گفت که احتجاج حضرت با خوارج بر اساس نظریه ای بوده که خوارج به آن معتقد بوده اند. برای آگاهی از دیدگاه مذهب
پیشینه ها و حقوق شهروندی
باید توجه داشت که معمولا افراد در شرایط خاصی مرتکب گناه میشوند و