صفحه ۶۰۹

صورتی که حضرت می‎فرماید: پیامبراکرم (ص) شخص زنا کننده ای را که دارای همسر بود رجم کرد و پس از آن بر جنازه همان شخص نماز خواند و ارث او را نیز به وارثش داد. و او را کافر ندانست؛ چون اگر به خاطر گناه بزرگی مانند زنا کافر شده بود پیامبر بر او نماز نمی خواند و ارثش را به وارث او نمی داد.

"و قتل القاتل و ورث میراثه أهله"

( و قاتل را کشت و کسان او را وارث میراثش قرار داد.)

از این که پیامبر قاتل را قصاص می‎کند و ارث او را به ورثه اش می‎دهد، معلوم می‎شود حتی گناه آدم کشی موجب کفر نمی شود؛ زیرا از باب این که مسلمان است ارثش به فرزندانش می‎رسد.

"و قطع السارق و جلد الزانی غیر المحصن، ثم قسم علیهما من الفئ و نکحا المسلمات"

( و [ دست ] دزد را برید و زنا کننده بی همسر را تازیانه زد، سپس از غنیمت بر آن دو تقسیم نمود و آن دو زنهای مسلمان را نکاح کردند.)

مقصود از زنا در عبارت قبل زنای محصنه بود که حد آن رجم است، و زنا در این عبارت زنای غیرمحصنه است که شارع، حد آن را تازیانه قرار داده است.

حضرت می‎فرماید: پیامبراکرم (ص) زناکاری را که مرتکب زنای غیر محصنه شده بود تازیانه زد و دست دزد را قطع کرد ولی حقوق آنان را از بیت المال قطع نکرد بلکه حق آنها را از غنیمت فئ پرداخت، و آنها هم با این که گناهان بزرگی مرتکب شده بودند ولی با این وجود زن مسلمان گرفتند. بنابراین معلوم می‎شود که مسلمان هستند؛ زیرا اگر با انجام این گناهان کافر شده بودند کسی از مسلمانان به آنان زن نمی داد. پس این چنین نیست که هر کسی معصیت کرد - گرچه معصیت بزرگی انجام داده باشد - بایستی از همه حقوق شهروندی محروم بماند.

ناوبری کتاب