به کافر دانستن علی (ع) اکتفا نکرده و گفتند: به لحاظ این که شیعیان آن حضرت او را قبول دارند و تخطئه اش نمی کنند آنها هم کافر هستند. این بود که در حقیقت همه مسلمانان (غیر از گروه خود) را کافر میدانستند و عده ای از آنان را به قتل رساندند؛ مخصوصا هنگامی که میفهمیدند کسی از طرفداران سرسخت علی (ع) است، در صورت توانایی او را به قتل میرساندند.
حضرت ابتدا در مقابل خوارج عکس العمل مسلحانه نشان نداد، ولی هنگامی که به جان مسلمانان افتادند حضرت نیز با آنان برخورد مسلحانه نمود و به جنگ آنان رفت. در هر صورت حضرت در این خطبه به طور خلاصه خطاب به خوارج میفرماید: به نظر شما من بد و یا گناه کردم و حکمیت را پذیرفتم و بنابراین مرا به عنوان امام قبول ندارید، اما چرا به جان مسلمانان افتاده و همه را کافر میدانید؟! این بدعت و رویه غلط از همان روزگار باقی مانده است که اگر کسی گناهی را مرتکب شد مطرود میشود و غیرخودی به شمار میآید و کنار گذاشته میشود.
حضرت در ادامه مثالهایی را برای این که ثابت کند هر گناهکاری کافر نیست از سیره پیامبراکرم (ص) به عنوان نمونه مطرح کرده و میفرماید: پیامبراکرم (ص) زناکار محصن را رجم میکرد سپس بر او نماز میخواند و کسان او را وارثش قرار میداد، و قاتل را قصاص مینمود ولی وارثش از او ارث میبرد، دست سارق را میبرید ولی به او نمی گفت کافر شده ای، و بعد هم حقوقش را از بیت المال قطع نمی کرد. مسلمانان نیز دختر خود را به ازدواج او درمی آوردند. همچنین پیامبر حد زنا را بر زنا کننده غیرمحصن جاری میساخت اما به او نمی گفت تو کافر شده ای. بعد همین فرد از مسلمانها زن میگرفت و حکم مسلمان بر او جاری میشد و حقوقش را از بیت المال میپرداختند. حضرت در ادامه نتیجه میگیرد که پیامبر به خاطر این گناهان کسی را از جرگه مسلمانان خارج نکرده و به کسی نگفت که غیرخودی شده است.