چیرگی میباشد. بنابراین "زوافر عز" یعنی عشایر و یا یارانی که باعث عزت و پیروزی انسان بشوند.
حضرت میفرماید: من شما را تشویق به جنگ میکنم و سفارش مینمایم که خود را مهیای جنگ کنید، ولی شما کسانی نیستید که قابل اعتماد باشید و انسان بتواند شما را دست آویز خود قرار بدهد و در سختی ها و جنگ ها موجب عزت و پیروزی انسان بشوید. شما یارانی که پناهگاه انسان باشد نیستید.
در اینجا ممکن است سؤال شود: چرا امیرالمؤمنین (ع) با این که به اصحاب خود اعتماد نداشت، میخواست به وسیله آنان به جنگ معاویه برود؟
در پاسخ باید گفت: حضرت میخواست با دشمن بجنگد ولی چون اصحاب ایشان آمادگی لازم را نداشتند، پس از خیانتی که در جریان حکمیت صورت گرفت دیگر جنگی محقق نشد و حضرت را به شهادت رساندند؛ اما در هر صورت حضرت وظیفه داشت با اصحاب سست اراده خود یک مقدار تندی کند و مقداری هم آنها را تشویق نماید تا شاید آماده جنگ شوند، و هم حجت بر آنها تمام گردد؛ زیرا اگر حضرت آنها را بر جنگ تحریص و تحریک نمی کرد، ممکن بود پس از آن دوباره بهانه جویی بکنند و بگویند چرا ما را برای جنگ با سپاه معاویه بسیج نکردی.
"لبئس حشاش نار الحرب أنتم"
( هر آینه شما بد کسانی برای برافروختن آتش جنگید.)
"حشاش" جمع "حاش" است، مانند "طلا ب" که جمع "طالب" میباشد. "حش النار" یعنی آتش را روشن کرد. البته "حشاش" بدون تشدید و بر وزن "غراب" هم خوانده شده است. "حشاش" مانند "سحاب" نیز گفته اند که به معنای چوبی است که در آتش افکنده میشود. خود "حشیش" هم به چیزی گفته میشود که به وسیله آن