صفحه ۵۸۵

چیرگی می‎باشد. بنابراین "زوافر عز" یعنی عشایر و یا یارانی که باعث عزت و پیروزی انسان بشوند.

حضرت می‎فرماید: من شما را تشویق به جنگ می‎کنم و سفارش می‎نمایم که خود را مهیای جنگ کنید، ولی شما کسانی نیستید که قابل اعتماد باشید و انسان بتواند شما را دست آویز خود قرار بدهد و در سختی ها و جنگ ها موجب عزت و پیروزی انسان بشوید. شما یارانی که پناهگاه انسان باشد نیستید.

در اینجا ممکن است سؤال شود: چرا امیرالمؤمنین (ع) با این که به اصحاب خود اعتماد نداشت، می‎خواست به وسیله آنان به جنگ معاویه برود؟

در پاسخ باید گفت: حضرت می‎خواست با دشمن بجنگد ولی چون اصحاب ایشان آمادگی لازم را نداشتند، پس از خیانتی که در جریان حکمیت صورت گرفت دیگر جنگی محقق نشد و حضرت را به شهادت رساندند؛ اما در هر صورت حضرت وظیفه داشت با اصحاب سست اراده خود یک مقدار تندی کند و مقداری هم آنها را تشویق نماید تا شاید آماده جنگ شوند، و هم حجت بر آنها تمام گردد؛ زیرا اگر حضرت آنها را بر جنگ تحریص و تحریک نمی کرد، ممکن بود پس از آن دوباره بهانه جویی بکنند و بگویند چرا ما را برای جنگ با سپاه معاویه بسیج نکردی.

"لبئس حشاش نار الحرب أنتم"

( هر آینه شما بد کسانی برای برافروختن آتش جنگید.)

"حشاش" جمع "حاش" است، مانند "طلا ب" که جمع "طالب" می‎باشد. "حش النار" یعنی آتش را روشن کرد. البته "حشاش" بدون تشدید و بر وزن "غراب" هم خوانده شده است. "حشاش" مانند "سحاب" نیز گفته اند که به معنای چوبی است که در آتش افکنده می‎شود. خود "حشیش" هم به چیزی گفته می‎شود که به وسیله آن

ناوبری کتاب