نیستند. چون آنها موجوداتی مجرد از ماده هستند و درنتیجه تزاحم و تصادمی که بین موجودات مادی وجود داشته و موجب پراکندگی آنها میشود در بین آنها نیست. علاوه بر این متفرق و پراکنده بودن افراد یک نوع مثل افراد انسان، به واسطه داشتن عوارض گوناگون - مانند مکان خاص، زمان خاص، نسبت خاص و... - است، که همه آنها در دامن ماده به وجود میآید.
بندگی شایسته تر بر اساس شناخت بیشتر
"و انهم علی مکانهم منک ، و منزلتهم عندک ، واستجماع أهوائهم فیک ، و کثرة طاعتهم لک ، و قلة غفلتهم عن أمرک"
( و همانا ملائکه با توجه به موقعیتی که نزد تو دارند و منزلتشان نزد تو و این که همه خواهش هایشان را در تو جمع کرده اند و بسیار اطاعت تو را نموده اند و از امر و فرمانت کمتر غفلت کرده اند)
"أهواء" جمع "هوی" به معنای میل و خواهش است.
خلاصه اگر این ملائکه با توجه به موقعیتی که نزد تو دارند و منزلت و مقامشان در نزد تو که مقرب درگاهت میباشند و این که همه توجه و میل و خواسته شان تو هستی و توجهی به غیر تو ندارند و نیز با این که تو را زیاد اطاعت و عبادت کرده و میکنند و از فرمان تو کمتر غفلت دارند، و یا اساسا غفلتی ندارند، با این همه اگر کنه ذات تو را که برایشان پنهان و مخفی است مشاهده میکردند کارهای خود را بسیار کوچک و حقیر به شمار میآوردند.
همه این جملات به عنوان مقدمه برای فرمایش بعدی است که میفرماید:
"لو عاینوا کنه ما خفی علیهم منک ، لحقروا أعمالهم و لزروا علی أنفسهم"
( اگر کنه و حقیقت ذات تو را که بر آنها پنهان است مشاهده میکردند، کارهای خود را کوچک شمرده و بر خودشان عیب میگرفتند.)