به خدا و رسول ارجاع دهید." پس ارجاع آن به خداوند این است که به وسیله کتاب او حکم کنیم، و ارجاع آن به رسول این است که سنت او را بگیریم.)
"تنازع" باب تفاعل از ماده "نزع" است که به معنای کشیدن میآید؛ تنازع به کشیدن دو طرف گفته میشود. مثل این که یک طنابی را دو نفر از دو طرف به سمت خود بکشند.
حضرت میفرماید: وقتی خداوند در قرآن میفرماید: نزاع و کشمکش خود را به خداوند و پیامبر او ارجاع دهید، مقصود این است که باید به کتاب خدا و سنت پیامبر مراجعه و بر اساس آنها اختلافات خود را حل کنیم. و در قضیه حکمیت اگر عمروعاص و ابوموسی واقعا قرآن را حکم قرار میدادند به حقیقت میرسیدند و اختلاف پایان میگرفت، ولی اشکال کار این بود که آنان بر اساس قرآن داوری نکردند.
"فاذا حکم بالصدق فی کتاب الله فنحن أحق الناس به، و ان حکم بسنة رسول الله (ص) فنحن أولا هم به"
( پس هنگامی که به راستی در کتاب خدا حکم گردد، پس ما سزاوارترین مردم نسبت به آن هستیم؛ و اگر به سنت رسول خدا(ص) داوری شود، پس ما شایسته ترین مردم به آن میباشیم.)
حضرت میفرماید: درست است که اولا و بالذات حکمیت روی قرآن رفت، یعنی ما حکمیت قرآن را پذیرفتیم و نه حکمیت و داوری انسانها را، ولی باید توجه داشته باشیم که بالاخره قرآن سخنگو و مترجم میخواهد و ما ناچار شدیم افراد را تعیین کنیم؛ و هنگامی که اشخاص را برای انجام این کار مهم برگزیدیم، اگر آنان به راستی و در حقیقت بر اساس کتاب خدا حکم کنند، ما سزاوارترین مردم نسبت به کتاب خدا هستیم. و اگر به سنت پیامبر هم حکم شود، ما نسبت به سنت پیامبراکرم (ص) اولی هستیم.