نمایندگی ابوموسی را بر حضرت تحمیل کرده بودند، هنگامی که نتیجه نامطلوب آن را دیدند و حکمیت را شکست خورده مشاهده کردند اعتراضات خود را علیه حضرت علی (ع) ادامه دادند. گاهی اعتراض آنها نسبت به اصل پذیرفتن حکمیت بود، که چرا آن را پذیرفتید؟
گاهی هم اعتراض میکردند که پس از قبول حکمیت قرآن، چرا یک نفر را معین فرمودید که معاویه نیز عمروعاص را تعیین کند و نتیجه این بشود که عمروعاص ابوموسی اشعری را فریب بدهد؟ شما میخواستید کسی را تعیین نکنید و زیر بار نروید.
اعتراض سوم خوارج که گاهی مطرح میکردند این بود که پس از پذیرفتن حکمیت و تعیین ابوموسی اشعری به عنوان حکم از جانب امیرالمؤمنین (ع)، چرا از طرف آن حضرت برای حکمین مدت معین شد؟
پاسخ به اعتراضات خوارج
حضرت در موارد مختلف به این سه اعتراض پاسخ گفتند؛ و خلاصه پاسخ ایشان چنین است: نخست این که اصل حکمیت را از ابتدا نمی پذیرفتم، زیرا آن را فریب و مکر سپاه معاویه میدانستم؛ ولی وقتی شما این سخنم را نپذیرفتید، فشار آوردید و گفتید باید حکمیت قرآن را بپذیرم و حاضر به ادامه جنگ نبودید، مجبور شدم بپذیرم که قرآن بین دو گروه از مسلمانان حکم باشد.
ولی هنگامی که قرآن را به عنوان حکم قبول کردیم، باید بدانیم که قرآن به تنهایی کافی نیست، بلکه قرآن ترجمان و مفسر میخواهد، قرآن کسی را میخواهد که آن را شرح دهد. به همین دلیل ما ناچار شدیم شخصی را معین کنیم تا بر اساس قرآن بین ما دو گروه داوری کند.