تو را همچون عثمان که کشته شد به قتل میرسانیم. پس از این بود که حضرت به این نتیجه رسید که با این لشکر نمی توان جنگ را ادامه داد. بنابراین پیشنهاد حکمیت را پذیرفت و عبدالله بن عباس را از طرف خود به عنوان حکم پیشنهاد کرد. ولی عده ای خشکه مقدس که فقط ظاهر را میبینند و نسبت به مسائل عمیق نیستند، ابوموسی اشعری را به دلیل محافظه کار بودنش مطرح کردند و بالاخره او را بر حضرت تحمیل نمودند.
عمروعاص و ابوموسی اشعری مدتی جلساتی تشکیل دادند، تا این که عمروعاص با یک پیشنهاد از سوی خود ابوموسی را فریب داد. پیشنهاد عمروعاص این بود که گفت: ما دو نفر نماینده معاویه و علی هستیم و بنابراین هر دو را عزل میکنیم تا مسلمانان خودشان خلیفه دیگری را تعیین کنند. ابوموسی این پیشنهاد را پذیرفت و قرار شد هنگامی که مردم جمع میشوند هر کدام جداگانه نتیجه شور و مشورتها و تصمیم خود را اعلان کند. عمروعاص باز هم زرنگی کرد و روز موعود به ابوموسی تعارف کرد که اول او بالای منبر برود. عمروعاص به ابوموسی گفت: شما مرد بزرگوار، دارای ریش بلند، از قدما و از صحابه پیامبر هستید؛ بنابراین ابتدا شما بفرمایید و تصمیم خود را اعلان کنید. ابوموسی بالای منبر رفت و گفت: من علی را از حکومت و خلافت مسلمانان عزل کردم. پس از آن نوبت عمروعاص شد. بالای منبر رفت و گفت: من معاویه را به حکومت و خلافت مسلمانان نصب کردم. با این که قرار بود هر دو نفر علی (ع) و معاویه را عزل کنند، ولی عمروعاص با حیله ابوموسی را فریب داد.
سه اعتراض عمده خوارج درباره تحکیم
در هر صورت اصحاب امیرالمؤمنین (ع) و همان کسانی که قبول اصل حکمیت و