صفحه ۵۳۲

سینه (صدر) نسبت می‎دهند. با این که منشاء افکار عقل نه قلب، و منشاء احساسات قلب نه صدر (سینه) است. حتی گاه قلب منشاء همه اندیشه ها و احساسات است، که اینجا قلب به معنای عقل است.

در توجیه این انتساب چند سخن گفته اند:

یکی این که به این لحاظ که سرچشمه حیات انسان قلب اوست، به طوری که حتی اگر خون از قلب به مغز نرسد و یا مغز از ریه اکسیژن دریافت نکند از کار می‎افتد. بنابراین اگرچه منشاء افکار و احساسات مغز است، ولی به لحاظ این که حیات و ارتزاق مغز از قلب است و اساسا همه بدن از خون قلب ارتزاق و از اکسیژن ریه استفاده می‎کنند، کار مغز به قلب و یا سینه نسبت داده می‎شود.

آیه شریفه قرآن: (قال رب اشرح لی صدری ) سوره طه (20)، آیه 25. از همین نمونه است. البته صدر و سینه کاری انجام نمی دهند، ولی به لحاظ این که سینه مرکز و محل قلب است و قلب هم خون را به همه بدن و از جمله مغز می‎رساند، طوری که نرسیدن خون و اکسیژن قلب و ریه به مغز موجب از کار افتادن مغز است، افکار و احساسات را معمولا به قلب یا صدر (سینه) نسبت می‎دهند. در این بیان نوعی مسامحه است. وقتی آیه شریفه می‎فرماید: (رب اشرح لی صدری ) سینه که شرح و گستردگی ندارد بلکه مقصود همان گستردگی فکر و اندیشه است، ولی چون منشاء آن قلب است که در سینه می‎باشد به سینه نسبت داده شده است، که در حقیقت اسناد مجازی است.

دیدگاه دوم این است که قلب خودش محبت و عشق و احساسات را درک می‎کند؛ پس نسبت دادن اندیشه و احساس به قلب انتساب حقیقی است.

به نظر می‎رسد محل ادراک و فهم تمام احساسات و افکار و عشق و عاطفه به طور مسلم مغز است، ولی همان طور که عرض کردیم چون منشاء حیات و ارتزاق آنها به

ناوبری کتاب