خوب میفهمیدند ولی به لحاظ این که اهل تصمیم و عمل گرا نبودند بهانه میگرفتند و اشکال تراشی میکردند و حاضر نبودند مسئولیت بپذیرند. در صورتی که وقتی انسان حقی را تشخیص داد و فهمید، باید تصمیم بگیرد و آن را دنبال کند. به تعبیر دیگر وقتی انسان فهمید کاری حق است به قول عوام باید "بزند و برود".
بنابراین مقصود حضرت این است که انسان، فاعل مختار است و نمی توان او را با زور به سوی سعادت کشاند و به بهشت برد. پیش روی شما راه حق و سعادت قرار گرفته است، اگر آن را بپیمایید نجات مییابید و اگر سستی کنید و به راه سعادت نروید به بدبختی و هلاکت دچار خواهید شد. انسان برای نجات یافتن باید بدون تردید و دودلی مسیر حق را بپیماید، مخصوصا در میدان جنگ نباید فرار کند و صحنه را خالی بگذارد. کسانی که کارهای خود را با شک و دودلی انجام میدهند و یا در سختی ها شانه خالی میکنند و یا مثلا از جنگ فرار مینمایند، خود را به هلاکت میاندازند. زیرا دشمن هنگامی که ضعف و سستی سپاه مقابل خود را مشاهده نمود، زودتر حمله میکند و همه را نابود میسازد. از این رو فرار از جنگ یکی از گناهان کبیره و موجب بدبختی انسان در دنیا و آخرت است.
"قدخلیتم والطریق": همانا شمایید و این راه. به تعبیر دیگر راه حق و صراط مستقیم در پیش روی شماست. در فرهنگ عامیانه فارسی معادل این عبارت این گونه است: این شما و این هم راه. "فالنجاة للمقتحم": پس نجات برای کسی است که خود را در راه حق بیفکند و آن را بپیماید؛ "والهلکة للمتلوم": و هلاکت و نابودی دنیا و آخرت برای کسانی است که سست و ضعیف هستند و اهل تصمیم و اراده - و به اصطلاح امروزی ها عمل گرا - نمی باشند.