بالاخره هر اندازه توان و قدرتم یاری کند به درس و بحث و در واقع به کار اصلی طلبگی میپردازم. امسال هم تصمیم گرفتم همان درس مکاسب خود را ادامه دهم. البته ممکن است آقایان اعتراض کنند که مکاسب را مرحوم شیخ نوشته و دیگر چندان جدید و قابل استفاده نیست. در صورتی که باید توجه داشت همه کتابها را بزرگان در گذشته و در زمان خود نوشته اند و به بهانه مربوط به گذشته بودن نمی توان آنها را کنار گذاشت و رها کرد. بلکه انسان در هر علمی باید از نوشته های دیگران استفاده کند و در کنار آن نظر خود را هم بگوید. ما هم از مکاسب شیخ استفاده میکنیم و در کنار آن اگر چیزی به نظرمان آمد میگوییم. عصرها نیز همین درس نهج البلاغه را یک ساعت به اذان ادامه میدهم.
ب - درس نهج البلاغه مقدمه ای است برای طلاب که فرصت بیشتری دارند و جوانتر و با نشاطتر هستند تا به این بهانه به مطالعه بیشتر بپردازند و ارتباط خود با نهج البلاغه را گسترش دهند. پس در حقیقت کار اصلی بر دوش خود آقایان است؛ و با مطالعه نهج البلاغه و شرحهای مختلف، مطالب خوبی که مییابند یادداشت کنند و سطح اطلاعات خود را افزایش دهند.
ج - به نظر اینجانب درس تفسیر باید به عنوان یک ضرورت در حوزه ها دایر شود و آقایان به خواندن قرآن، تفسیر، مراجعه به احادیث و روایات معصومین (ع) اهمیت بدهند. قرائت و مطالعه قرآن و سر و کار داشتن با روایات معصومین (ع)، نورانیتی برای انسان میآورد. پس این طور نباشد که ما مطالعات خود را خلاصه و منحصر در فقه و اصول کنیم.
متأسفانه گاه ما طلبه ها آنقدر نسبت به قرآن بیگانه شده ایم که حتی به قرآن مراجعه نمی کنیم؛ مثلا طلبه ای هنگامی که میخواست به آیه ای از قرآن استناد کند، آیه مورد نظر را از متن تفسیر کشاف دیده بود و آن را به همان صورت میخواند.
نمونه دیگر که باعث تعجب و ناراحتی من شد این است که یکی از بزرگان علما