به عنوان مثال شما به مسجدی رفته اید برای این که نماز بخوانید. میبینید که مسجد نجس شده است. تطهیر و پاک کردن مسجد، واجب فوری است. بنابراین امر روی واجب اهم رفته است. به تعبیر دیگر در اینجا هم تطهیر مسجد واجب است و هم نماز؛ ولی چون نمی توان آن دو را همزمان انجام داد، ابتدا امر روی واجب اهم میآید که تطهیر مسجد باشد. ولی فرض کنیم شما این واجب فوری و اهم را انجام ندادید و مشغول نماز خود شدید، آیا نماز شما صحیح است ؟ بله، نماز صحیح است. برای این که نماز هم امر داشت و واجب بود. البته چون تطهیر مسجد از نظر شرع اهمیت بیشتری داشت شما باید آن واجب اهم را در مرتبه اول انجام میدادید، ولی اگر آن را انجام ندادید نماز شما چون جداگانه امر داشت و واجب بود صحیح است. برای این که شما حتی اگر مسجد را هم تطهیر میکردید، انجام نماز از شما ساقط نمی شد و در مرتبه بعد باید آن را انجام میدادید. این را در اصول فقه ترتب میگویند.
همین نکته در پاسخ حضرت علی (ع) به اشکال خوارج به نحوی مطرح شده است. اشکال خوارج به طور خلاصه نسبت به حضرت علی (ع) این بود که شما وقتی پیشنهاد حکمیت از طرف معاویه و سپاه او مطرح شد مخالفت کردید ولی پس از مدتی آن را پذیرفتید. بنابراین یا حرف اول شما صحیح بوده و حرف دوم که پذیرفتن حکمیت باشد نادرست است، و یا بر عکس حرف اول شما نادرست و حرف دوم صحیح بوده است.
حضرت در پاسخ خود - البته به طور غیر مستقیم - همین نکته ترتب را مطرح میفرمایند: آنچه در درجه اول و بالذات بر ما واجب بود ادامه جنگ با معاویه معاند بود. به تعبیر دیگر هنگامی که لشکر اسلام توان جنگ با معاویه را داشت، نبرد لازم و واجب بود. به همین دلیل حضرت پس از پیشنهاد معاویه، اصرار بر ادامه جنگ داشت؛ زیرا مالک اشتر به نزدیک خیمه گاه معاویه رسیده بود و در صورت ادامه جنگ ریشه فساد کنده میشد. ولی به هر حال با رفتن قرآنها بر سر نیزه ها شرایطی را درست