بنابراین فعل ماضی برای تحقق است و فعل مستقبل برای ترقب و انتظار. البته به طور طبیعی زمان از فعل ماضی و مستقبل استفاده میشود، ولی زمان در خود فعل وجود ندارد.
در این عبارت نیز معنای "و یرید أن یحل دینکم" این نیست که در آینده میخواهد گره دین شما را سست کند، بلکه معنایش این است که اساس کار شیطان و بنای او بر این است که چنین کند و کار او استمرار دارد.
حضرت میفرماید: شیطان راههای خود را آسان میکند؛ و اگر شما از شیطان پیروی کردید و به دنبال او رفتید، کار شیطان این است که ابتدا دین شما را بتدریج و گره گره باز میکند و در نهایت دین شما از دست میرود. شیطان هیچ گاه به یک مسلمان ابتدا نمی گوید که دست از اسلام بردار. برای این که میداند موفق نمی شود و یک مسلمان بدون مقدمه دست از دین خود برنمی دارد. بنابراین ابتدا در حج و روزه و خمس و زکات و احیانا نماز یک یک اشکال میکند و این امور را که مانند گره محکم هستند بتدریج باز میکند و عقیده فرد را نسبت به آنها سست میکند تا به اصل دین برسد. بسیاری از افرادی که دین خود را از دست میدهند، انسان مشاهده میکند که از ابتدا دین خود را کنار نگذاشته اند؛ بلکه شیطان در ذهن و دل آنان بتدریج وسوسه میکند و در واجبات دین و محکمات آن ایجاد تردید میکند و سپس اصل دین را نشانه میگیرد.
"و یعطیکم بالجماعة الفرقة ، و بالفرقة الفتنة"
( و به عوض اتحاد به شما جدایی ببخشد، و به واسطه جدایی فتنه و فساد بر پا سازد.)
عبارت "و بالفرقة الفتنة" را نهج البلاغه عبده ندارد.
بنا و اساس کار شیطان این است که میخواهد اتحاد و یگانگی شما مسلمانان را تبدیل به تفرقه و جدایی کند و از بین تفرقه و جدایی ها ایجاد فتنه نماید. به اسم های مختلف مثل راستی و چپی و حد وسط و طرفدار این گروه یا آن حزب، اجتماع و هماهنگی را از بین میبرد و به جماعت شما افتراق و جدایی را عطا میکند.