عبارت این میشود که وقتی شما را به پذیرش حکمیت فرمان دادم باید به جای آن شما را بر ادامه جنگ که آن را ناخوش داشتید وادار مینمودم. به تعبیر دیگر باید شما را به پذیرش حکمیت فرمان نمی دادم و همچنان بر ادامه جنگ اصرار مینمودم؛ جنگی که خداوند در آن خیر و خوبی قرار میداد.
"فان استقمتم هدیتکم، و ان اعوججتم قومتکم، و ان أبیتم تدارکتکم، لکانت الوثقی؛ و لکن بمن ؟ و الی من ؟"
( پس اگر استقامت داشتید شما را راهنمایی کرده، و اگر کج میشدید شما را راست میکردم، و اگر امتناع میکردید شما را تدارک مینمودم - کسانی دیگر را به جای شما میگماردم - هر آینه استوارتر بود؛ ولی با چه کسی ؟ و به سوی چه کسی ؟)
حضرت میفرماید: اگر شما را به ادامه جنگ که آن را خوش نداشتید وادار میکردم، سه فرض پیش میآمد که در هر صورت ادامه جنگ راه استوارتری بود. این سه فرض عبارتند از:
الف - "ان استقمتم" این که در جنگ پایداری و استقامت نشان میدادید و نتیجه آن "هدیتکم" بود؛ یعنی من نیز شما را تا پایان و تا پیروزی راهنمایی و هدایت میکردم.
ب - شما در بین راه کژروی میکردید "و ان اعوججتم". به این معنا که اصل ادامه جنگ را میپذیرفتید ولی گاهی اعتراض و یا احیانا سستی مینمودید. در این فرض نیز کژروی و یا سستی شما را "قومتکم" راست و اصلاح مینمودم.
ج - شما اساسا از ادامه جنگ امتناع و خودداری مینمودید "و ان أبیتم". در این صورت هم "تدارکتکم" افراد دیگری را از مناطق مختلف گردآوری کرده و به جای شما در جنگ با دشمن شرکت میدادم.
در هر صورت اگر من شما را به ادامه جنگ وادار میکردم "لکانت الوثقی" محکم کاری بود و جای اعتراض و اشکالی هم باقی نمی ماند. ولی متأسفانه شما