صفحه ۴۷۴

عبارت این می‎شود که وقتی شما را به پذیرش حکمیت فرمان دادم باید به جای آن شما را بر ادامه جنگ که آن را ناخوش داشتید وادار می‎نمودم. به تعبیر دیگر باید شما را به پذیرش حکمیت فرمان نمی دادم و همچنان بر ادامه جنگ اصرار می‎نمودم؛ جنگی که خداوند در آن خیر و خوبی قرار می‎داد.

"فان استقمتم هدیتکم، و ان اعوججتم قومتکم، و ان أبیتم تدارکتکم، لکانت الوثقی؛ و لکن بمن ؟ و الی من ؟"

( پس اگر استقامت داشتید شما را راهنمایی کرده، و اگر کج می‎شدید شما را راست می‎کردم، و اگر امتناع می‎کردید شما را تدارک می‎نمودم - کسانی دیگر را به جای شما می‎گماردم - هر آینه استوارتر بود؛ ولی با چه کسی ؟ و به سوی چه کسی ؟)

حضرت می‎فرماید: اگر شما را به ادامه جنگ که آن را خوش نداشتید وادار می‎کردم، سه فرض پیش می‎آمد که در هر صورت ادامه جنگ راه استوارتری بود. این سه فرض عبارتند از:

الف - "ان استقمتم" این که در جنگ پایداری و استقامت نشان می‎دادید و نتیجه آن "هدیتکم" بود؛ یعنی من نیز شما را تا پایان و تا پیروزی راهنمایی و هدایت می‎کردم.

ب - شما در بین راه کژروی می‎کردید "و ان اعوججتم". به این معنا که اصل ادامه جنگ را می‎پذیرفتید ولی گاهی اعتراض و یا احیانا سستی می‎نمودید. در این فرض نیز کژروی و یا سستی شما را "قومتکم" راست و اصلاح می‎نمودم.

ج - شما اساسا از ادامه جنگ امتناع و خودداری می‎نمودید "و ان أبیتم". در این صورت هم "تدارکتکم" افراد دیگری را از مناطق مختلف گردآوری کرده و به جای شما در جنگ با دشمن شرکت می‎دادم.

در هر صورت اگر من شما را به ادامه جنگ وادار می‎کردم "لکانت الوثقی" محکم کاری بود و جای اعتراض و اشکالی هم باقی نمی ماند. ولی متأسفانه شما

ناوبری کتاب