عمروعاص که گفت قرآنها را سر نیزه کنند، موافقت کرد و این کار انجام شد. ولی علی (ع) اصرار بر ادامه جنگ داشت و این پیشنهاد را نوعی حیله گری در جهت تقویت معاویه میدانست. با مخالفت حضرت حدود بیست هزار نفر از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) به مخالفت با او برخاستند و گفتند: اگر پیشنهاد آتش بس را نپذیری تو را مانند عثمان میکشیم.وقعة صفین، ص 489 و 490. حضرت به ناچار حکمیت را پذیرفت ولی اصرار داشت که ابن عباس یا مالک اشتر را برای حکمیت تعیین کند. آنها همچنان بر آن حضرت فشار آوردند که ابن عباس خویشاوند تو و مالک اشتر از اصحاب نزدیک شماست و باید فرد بی طرفی مانند ابوموسی اشعری تعیین شود. و او را بر حضرت تحمیل کردند. ابوموسی هم فریب عمروعاص را خورد و علی (ع) را از خلافت خلع کرد.
عده ای از یاران حضرت که این موضع گیریهای دوگانه حضرت را دیدند به حضرت علی (ع) اشکال کردند که شما در ابتدا حکمیت را نمی پذیرفتید و ما را از قبول آن نهی میکردید ولی پس از آن حکمیت را پذیرفته و ما را هم وادار به پذیرفتن آن نمودید. بنابراین یا سخن اول شما صحیح بود و یا سخن دوم شما؛ اگر ما شما را وادار به قبول حکمیت کردیم نادان بوده و اشتباه کردیم ولی شما چرا اشتباه نمودید؟ بالاخره یا حرف اول شما نادرست بوده و یا حرف دوم شما، و در هر صورت مرتکب خلاف شده اید. حضرت از فرط ناراحتی یک دست خود را روی دست دیگرش زد و سخنانی را که امروز به شرح آن میپردازیم بیان کرد.
پاسخ علی (ع) به اعتراض
"هذا جزاء من ترک العقدة"
( این جزای کسی است که پیمان را رها کرد.)