پس از پیشنهاد عمروعاص قرآنها را آوردند و بر سر نیزه ها کردند و پیشنهاد آتش بس داده شد.وقعة صفین، ص 478؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 24. در وقعة صفین مینویسد: حدود پانصد قرآن بر سر نیزه کردند که بزرگترین آنها را ده نفر حمل میکردند.
هنگامی که دو طرف متخاصم و درگیر زیاد خسته باشند و کشت و کشتار زیاد شده باشد و چنین پیشنهاد به ظاهر حق به جانبی مطرح بشود، قطعا برای بسیاری از افراد ظاهربین جاذبه دارد و قابل پذیرش است. این بود که گروهی از کسانی که در سپاه امیرالمؤمنین (ع) بودند و از اصحاب آن حضرت به شمار میآمدند به حضرت فشار آوردند که این پیشنهاد را بپذیرد. حضرت در برابر آنان مقاومت کرد و فرمود: ما در آستانه پیروزی هستیم و چون معاویه و سپاه او در آستانه شکست کامل هستند قرآن را بهانه قرار داده اند و اینها قرآن را قبول ندارند. کسانی که پس از این قضیه جزء خوارج شدند مجددا حضرت را زیر فشار قرار داده و گفتند: اگر جنگ را تمام نکنید ما خودت را میکشیم. کار به جایی رسید که با کمال بی پروایی به حضرت گفتند: اگر به جنگ خاتمه ندهید معلوم میشود شما خلیفه ای هستید که برای خون مسلمانان احترام و ارزشی قائل نیستید و شما را مانند عثمان به قتل میرسانیم. حضرت اصرار فرمودند که پذیرش حکمیت به ضرر اسلام است، ولی آنان بر فشار و تهدید خود افزودند. حضرت در این شرایط که آنها فریب خورده بودند، دریافت که اگر بخواهد به جنگ ادامه بدهد با این نیروها نمی تواند و شاید او را هم به شهادت برسانند، به همین دلیل ناچار حکمیت را پذیرفت.
تحمیل حکمیت و حکم بر علی (ع)
خلاصه امیرالمؤمنین (ع) ابتدا حکمیت را نپذیرفت، زیرا آن را به ضرر اسلام