ب - احتمال دوم این است که مقصود از اندیشه غایب، اندیشیدن قبل از مرگ ولی هنگامی است که انسان در اواخر عمر خود قرار گرفته و کاری نمی تواند انجام دهد. خلاصه کسی که انجام کار خیر را به تأخیر میاندازد و بهانه میآورد، بعد که متوجه اشتباه خود میشود غالبا نتیجه ای برای او نخواهد داشت.
ج - احتمال سوم این است که انسان به موقع، کار خیر را انجام ندهد و از اندیشه کنونی خود استفاده نکند. چنین کسی انجام کار خیر را موکول به مشورت با دیگران مینماید تا این که موضوع کار خیر منتفی میشود. پس بر اساس این احتمال، مقصود از "اندیشه غایب" عقل دیگران است. البته مقصود حضرت این نیست که انسان نباید با دیگران مشورت کند؛ بلکه مراد این است که وقتی خوب بودن کاری معلوم است، نباید به بهانه مشورت آن را به تأخیر بیندازد. برای این که به تعبیر حضرت علی (ع) درجای دیگری از نهج البلاغه، هر کسی که فی نفسه و در درون خودش واعظ و پند دهنده ای نداشته باشد پند دیگران نیز چندان نتیجه ای برای او نخواهد داشت.رجوع شود به مجمع البیان، ج 10، ص 471 و 472، ذیل تفسیر (یوم تبلی السرائر)، آیه 9، سوره طارق. بنابراین انسان باید خودش به کارهای خیر علاقه مند باشد و به موقع عقل و تدبیر خویش را به کار بیندازد و در انجام کار خیر بهانه جویی نکرده و آن را به تأخیر نیندازد. در غیر این صورت پشیمانی سودی نخواهد داشت.
بنابر این احتمال کلام حضرت را این گونه میفهمیم: "و من لا ینفعه حاضر لبه": کسی که تعقل و اندیشه کنونی او وی را بهره مند نسازد "فعازبه عنه أعجز": پس اندیشه نیامده و پنهانش از سود رساندن عاجزتر است. یعنی کسی که مطابق عقل و فطرت خود و به موقع کار خوب انجام ندهد بعد که پشیمان میشود پشیمانی برایش سودی ندارد. "و غائبه أعوز": و اندیشه آینده هیچ گونه سودی ندارد. اندیشه با تأخیر