سپاه خود بیرون روم که گروهی از طرفداران معاویه را در یک نقطه دورافتاده دنبال کنم؛ و چون معاویه هر روز گروهی را برای یورش به یک شهر یا روستایی میفرستد من نیز مانند تیرهایی که در جعبه تیری که پر نیست جابجا میشوند، از این شهر به آن شهر و از این سو به آن سو در حرکت باشم. اگر جعبه تیری پر باشد تیرها به هم فشرده شده و تکان نمی خورد؛ اما اگر چند تا تیر، بخصوص تیر بدون پر و پیکان در یک جعبه بزرگ باشد، با تکان خوردن جعبه، تیرها هم به این طرف و آن طرف غلت خورده و جابجا میشوند.
در گذشته به لحاظ این که از تیر و تیردان استفاده میشده، مثال زدن به آن مطابق فرهنگ روز بوده است. حضرت مطابق درک مردم زمان خود سخن میگوید و انتظار برخی اصحاب از ایشان را به آن جعبه تیر تشبیه نموده، میفرماید: در این صورت من هم باید از این منطقه به آن منطقه دیگر مانند چند تیر در ترکش در حال جابجایی باشم.
"ثم أخرج": سپس همه این مسئولیت ها را رها کنم و خارج شوم "فی کتیبة": در یک فوجی از لشکر "أتبع أخری": که دنبال کنم فوج و دسته دیگری را. به این معنا که چون معاویه هر روز گروهی را به نقطه ای اعزام میکند من هم باید - بر اساس پیشنهاد شما - هر روز در حرکت باشم و از نقطه ای به نقطه دیگر بروم. "أتقلقل تقلقل القدح": بجنبم و جابجا بشوم مانند جنبیدن و جابجا شدن تیر "فی الجفیر الفارغ": در تیردان خالی.
جایگاه رهبر جامعه
"و انما أنا قطب الرحی، تدور علی و أنا بمکانی"
( و جز این نیست که من محور سنگ آسیا هستم، که آسیاسنگ بر گرد من میچرخد و من در جای خود ثابت هستم.)