کسانی که خواهان حق خود میباشند را رها کنم و برای مبارزه با گروهی از دشمن بیرون بروم. بلکه وظیفه حاکم مسلمین این است که در مرحله اول، مقر حکومت و سپاه و بیت المال را حفظ کرده و مالیات را جمع آوری نموده و کار دستگاه قضایی را ساماندهی نماید و به حقوق مردمی که حقی از آنها ضایع شده و آن را مطالبه میکنند رسیدگی کند. بنابراین من نمی توانم همه این وظایف را رها کرده و یا تعطیل نمایم و به یک منطقه دوری که گروهی از طرف معاویه به آنجا یورش آورده اند بروم و با آنها مبارزه و جنگ کنم.
"و لا ینبغی لی": و سزاوار نیست برای من "أن أدع المصر والجند و بیت المال": این که رها کنم همه شهر و لشکر و حفظ بیت المال را "و جبایة الارض": و جمع آوری مالیات زمین ها را "و القضاء بین المسلمین": و همچنین قضاوت بین مسلمانان و رسیدگی به امور قضات و دستگاه قضایی را "و النظر فی حقوق المطالبین": و رسیدگی به حقوق کسانی که به آنان ظلم و تعدی شده و حقوق خود را مطالبه میکنند.
"ثم أخرج فی کتیبة أتبع أخری، أتقلقل تقلقل القدح فی الجفیر الفارغ"
( سپس در یک فوجی از لشکر بیرون رفته فوجی دیگر را دنبال کنم، در حالی که تکان بخورم چون تکان خوردن تیر بی پیکان در تیردان خالی.)
"کتیبة" که جمع آن "کتائب" است به فوج یا دسته ای از لشکر گفته میشود؛ و در اصطلاح امروز به آن گردان میگویند. "تقلقل" نیز به معنای تکان خوردن و جنبیدن است. "قدح" هم به معنای چوبه تیر بدون پر و پیکان است. "جفیر" به معنای جعبه تیر است که به آن ترکش و یا تیردان میگویند.
حضرت میفرمایند: نتیجه پیشنهاد و یا حرف شما این است که من همه مسئولیت های خود را رها کنم و از مرکز خلافت جدا شوم و با یک هنگ یا گردان از