سرگین گوسفندان با یکدیگر مخلوط میشود و به پشم دم آنها چسبیده و آویزان میگردد به آن "وذحة" گفته میشود، که در مناطق ما به آن "گال" میگویند. و شاید به لحاظ این که "جعل" هم مانند همین گالها میباشد "وذحة" را به معنای "جعل" گرفته اند.
در پایان خطبه سید رضی این لغت را معنا کرده، میگوید: "أقول: ألوذحة : ألخنفسأ؛ و هذا القول یومی به الی الحجاج، و له مع الوذحة حدیث لیس هذا موضع ذکره".
"وذحة" به معنای "خنفسأ" میباشد، یعنی "گوگال" که همان سوسک سرگین گردان است و شبیه گال میباشد. و این فرمایش حضرت اشاره به حجاج بن یوسف دارد که حجاج با "وذحة" یا "خنفسأ" داستانی دارد که اینجا محل بحث ما نیست.
همان طور که توضیح دادیم "وذحة" در لغت به معنای "خنفسأ" نیست؛ بلکه چون خنفسأ شبیه گال و همان کثافت هایی است که به پشم های دم گوسفندان میچسبد و آویزان میشود به "خنفسأ" هم "وذحة" گفته میشود.
و اما در مورد داستان حجاج بن یوسف با "وذحة" چند وجه ذکر شده است. این چند وجه را ابن أبی الحدید و ابن میثم بیان کرده اند.شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 7، ص 279. ناگفته نماند که برای این عبارت معانی دیگری هم شده است که بی وجه نیست؛ مانند: بس کن ای أبا وذحه؛ که به معنای "ایها" منصوب است. یا هر چه زودتر بیا ای أبا وذحه؛ که با مضمون خطبه تناسب دارد.
داستان مرگ حجاج
یکی از وجوهی که برای این مطلب ذکر کرده اند این است که حجاج میخواست نماز بخواند، یکی از همین سوسک های سرگین گردان روی جانماز او آمد. حجاج چند بار آن را پس زد ولی دوباره آن بازگشت؛ حجاج دید که پس زدن فایده ندارد. پس با دست خود آن را گرفت تا بیرون بیندازد و از شرش راحت شود؛ سوسک هم دست