واقع میشود. برای این که میگوییم: (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) . در ادبیات عرب به این سبک سخن گفتن "التفات" میگویند. و التفات گاهی از غیبت به خطاب، و گاهی نیز از خطاب به غیبت صورت میگیرد.
گویا هنگامی که ما وارد نماز میشویم به حضور حق نرسیده ایم و شروع به سخن گفتن با خدا کرده ایم تا به حضور او برسیم، ولی پس از گفتن جملاتی که در حقیقت باید به عنوان طی کردن مراحلی از معنویت و قرب الی الله محسوب شود، انسان خود را در حضور او یافته و خطاب به خداوند میگوید: (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) .
در این خطبه نیز حضرت امیر(ع) ابتدا سخن خود را درباره خداوند و صفات او به صورت غایب بیان کرده، ولی پس از جملاتی مستقیما خداوند را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: "لم ترک العیون فتخبر عنک": چشم ها تو را ندیده است تا از تو خبر دهد؛ زیرا خداوند قابل رؤیت با چشم نیست، چون جسم نیست تا با چشم ظاهری او را ببینیم؛ بلکه او به وسیله بصیرت و چشم دل درک شده و انسان با باطن سالم و حقایق ایمان خود او را مییابد.
"بل کنت قبل الواصفین من خلقک": بلکه تو ای خداوند وجود داشتی پیش از کسانی که تو را توصیف میکنند. "بل کنت" به صورت فعل ماضی آمده است، ولی باید توجه داشته باشیم که در مورد خداوند زمان معنا ندارد؛ چون زمان، مقدار حرکت و یا چوب گز - یعنی واحد اندازه گیری - حرکت است. بنابراین زمان ملازم با حرکت، و حرکت از حالات و خواص ماده است. پس ماده و زمان و حرکت همه با هم هماهنگ و متلازم اند، ولی خدا فوق عالم ماده است؛ در نتیجه گذشته و حال و آینده که از اوصاف زمان است در مورد خداوند راه ندارد.
خلاصه "کنت" در اینجا برای زمان ماضی نیست، بلکه برای تقدم به حسب ذات است؛ به این معنا که خداوند به حسب ذات و مرتبه وجودی، پیش از همه موجودات و از جمله پیش از توصیف کنندگان خود میباشد.