صفحه ۳۸

واقع می‎شود. برای این که می‎گوییم: (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) . در ادبیات عرب به این سبک سخن گفتن "التفات" می‎گویند. و التفات گاهی از غیبت به خطاب، و گاهی نیز از خطاب به غیبت صورت می‎گیرد.

گویا هنگامی که ما وارد نماز می‎شویم به حضور حق نرسیده ایم و شروع به سخن گفتن با خدا کرده ایم تا به حضور او برسیم، ولی پس از گفتن جملاتی که در حقیقت باید به عنوان طی کردن مراحلی از معنویت و قرب الی الله محسوب شود، انسان خود را در حضور او یافته و خطاب به خداوند می‎گوید: (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) .

در این خطبه نیز حضرت امیر(ع) ابتدا سخن خود را درباره خداوند و صفات او به صورت غایب بیان کرده، ولی پس از جملاتی مستقیما خداوند را مورد خطاب قرار داده و می‎فرماید: "لم ترک العیون فتخبر عنک": چشم ها تو را ندیده است تا از تو خبر دهد؛ زیرا خداوند قابل رؤیت با چشم نیست، چون جسم نیست تا با چشم ظاهری او را ببینیم؛ بلکه او به وسیله بصیرت و چشم دل درک شده و انسان با باطن سالم و حقایق ایمان خود او را می‎یابد.

"بل کنت قبل الواصفین من خلقک": بلکه تو ای خداوند وجود داشتی پیش از کسانی که تو را توصیف می‎کنند. "بل کنت" به صورت فعل ماضی آمده است، ولی باید توجه داشته باشیم که در مورد خداوند زمان معنا ندارد؛ چون زمان، مقدار حرکت و یا چوب گز - یعنی واحد اندازه گیری - حرکت است. بنابراین زمان ملازم با حرکت، و حرکت از حالات و خواص ماده است. پس ماده و زمان و حرکت همه با هم هماهنگ و متلازم اند، ولی خدا فوق عالم ماده است؛ در نتیجه گذشته و حال و آینده که از اوصاف زمان است در مورد خداوند راه ندارد.

خلاصه "کنت" در اینجا برای زمان ماضی نیست، بلکه برای تقدم به حسب ذات است؛ به این معنا که خداوند به حسب ذات و مرتبه وجودی، پیش از همه موجودات و از جمله پیش از توصیف کنندگان خود می‎باشد.

ناوبری کتاب