"غیر خلب برقها، و لا جهام عارضها، و لا قزع ربابها، و لا شفان ذهابها"
( [ ابری که ] برق آن فریبنده نباشد، و نه ابر آن بی باران، و نه ابر سفیدش پراکنده، و نه بارانهای خفیف آن همراه باد سرد.)
"غیر" منصوب است چون یا صفت است یا حال. "خلب برقها" به رعد و برقی گفته میشود که فریبنده است؛ ابر میشود و برق هم میزند ولی بارانی در کار نیست. "جهام" نیز به ابری گفته میشود که باران ندارد. و "عارض" به معنای ابر برآمده در کرانه آسمان است. و در قرآن هم به همین معنا آمده است: (فلما رأوه عارضا مستقبل أودیتهم قالوا هذا عارض ممطرنا) .سوره نوح (71)، آیه 11. یعنی: "پس چون عذاب را به صورت ابری دیدند که به وادیهای آنان روی آورده است، گفتند: این ابری است که به ما باران خواهد داد." "رباب" به ابر سفید گفته میشود. "قزع" به معنای ابر پاره پاره و پراکنده است. "ذهاب" جمع "ذهبة" به معنای باران خفیف و اندک است؛ این لغت با "ذهاب" که به معنای رفتن است تفاوت دارد. "شفان" به باد سرد گفته میشود.
بنابراین حضرت امیر(ع) میفرماید: خدایا ! بارانی از تو میخواهیم که برق آن فریبنده نباشد. این طور نباشد که برق بیاید و باران نداشته باشد. و یا به تعبیر دیگر برق آن انسان را به طمع بیندازد ولی باران نیاید. و همچنین ابر گسترده شده بی باران نباشد، و ابر سفید آن پاره پاره نبوده بلکه فشرده باشد؛ و باران آن نیز اندک و همراه باد سرد نباشد. یعنی اگر باران خفیف و کم باشد، باد سرد نیاید و اثر باران را از بین ببرد.
"غیر خلب برقها": ابری که برق آن فریبنده نباشد "و لا جهام عارضها": و ابر گسترده شده آن در آسمان بدون باران نباشد "و لا قزع ربابها": و ابر سفید آن پاره پاره و پراکنده نبوده بلکه فشرده و متراکم باشد "و لا شفان ذهابها": و بارانهای خفیف و اندک آن دارای باد سرد نباشد.