خلاصه ما اگر ماهیت وجودات را لحاظ کنیم که فقیرند و خداوند بی نیاز کننده آنهاست، از آن نیاز و فقر تعبیر به امکان ذاتی و ماهوی میشود؛ ولی اگر وجود موجودات را در نظر بگیریم که عین فقر و نیاز و ارتباط با خدایند، از آن نیاز و فقر تعبیر به امکان فقری میشود. پس امکان ذاتی مربوط به ماهیات، و امکان فقری مربوط به وجود است.
"غنی کل فقیر": خداوند بی نیازی هر فقیر است؛ یعنی موجب بی نیازی هر چیزی است که ذاتش عین فقر و عین وابستگی به حق است، و شاید منظور امکان فقری یا هم امکان ذاتی و هم امکان فقری هر دو باشد.
آیه شریفه قرآن میفرماید: (یا أیها الناس أنتم الفقرأ الی الله والله هو الغنی الحمید) سوره فاطر (35)، آیه 15. "ای مردم ! شما نیازمند به خداوند هستید و خداوند بی نیاز ستوده است."
اختصاص عزت و قوت و پناه بخشی به خداوند
"و عز کل ذلیل، و قوة کل ضعیف، و مفزع کل ملهوف"
( و عزت هر خوار، و نیروی هر ناتوان، و پناهگاه هر ستم دیده ای است.)
"عز" به معنای غلبه و پیروزی است. "مفزع" از "فزع" بوده و به معنای محل رسیدگی و پناهگاه است. "ملهوف" به معنای مصیبت زده و ستم دیده میباشد.
خداوند عزت هر ذلیلی است. هر کسی که به ظاهر و در بین مردم ذلیل و خوار است، اگر با خداوند که همه عزتها از آن اوست ارتباط داشته و وابسته به حق باشد بالاترین عزتها را دارد و خداوند موجب عزت و غلبه او میشود. قرآن کریم میفرماید: (و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین ) سوره منافقون (63)، آیه 8. "و عزت خاص خداوند و پیامبر او و مؤمنان است."