صفحه ۳۴

خلاصه ما اگر ماهیت وجودات را لحاظ کنیم که فقیرند و خداوند بی نیاز کننده آنهاست، از آن نیاز و فقر تعبیر به امکان ذاتی و ماهوی می‎شود؛ ولی اگر وجود موجودات را در نظر بگیریم که عین فقر و نیاز و ارتباط با خدایند، از آن نیاز و فقر تعبیر به امکان فقری می‎شود. پس امکان ذاتی مربوط به ماهیات، و امکان فقری مربوط به وجود است.

"غنی کل فقیر": خداوند بی نیازی هر فقیر است؛ یعنی موجب بی نیازی هر چیزی است که ذاتش عین فقر و عین وابستگی به حق است، و شاید منظور امکان فقری یا هم امکان ذاتی و هم امکان فقری هر دو باشد.

آیه شریفه قرآن می‎فرماید: (یا أیها الناس أنتم الفقرأ الی الله والله هو الغنی الحمید) سوره فاطر (35)، آیه 15. "ای مردم ! شما نیازمند به خداوند هستید و خداوند بی نیاز ستوده است."

اختصاص عزت و قوت و پناه بخشی به خداوند

"و عز کل ذلیل، و قوة کل ضعیف، و مفزع کل ملهوف"

( و عزت هر خوار، و نیروی هر ناتوان، و پناهگاه هر ستم دیده ای است.)

"عز" به معنای غلبه و پیروزی است. "مفزع" از "فزع" بوده و به معنای محل رسیدگی و پناهگاه است. "ملهوف" به معنای مصیبت زده و ستم دیده می‎باشد.

خداوند عزت هر ذلیلی است. هر کسی که به ظاهر و در بین مردم ذلیل و خوار است، اگر با خداوند که همه عزتها از آن اوست ارتباط داشته و وابسته به حق باشد بالاترین عزتها را دارد و خداوند موجب عزت و غلبه او می‎شود. قرآن کریم می‎فرماید: (و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین ) سوره منافقون (63)، آیه 8. "و عزت خاص خداوند و پیامبر او و مؤمنان است."

ناوبری کتاب