مأیوس شده اند. ابر و رعد و برق زیاد آمد ولی باران نبارید. مانند همین چند سال پیش که گاهی ابر و رعد و برق هم میآمد ولی بارانی در کار نبود. این است که مردم کم کم مأیوس میشوند؛ مخصوصا آن هنگام که ابر هم نیاید و گوسفندان و شتران بیابان چر از فرط تشنگی و گرسنگی هلاک و نابود شوند. به هر حال خدایا در این شرایط تو را میخوانیم که ما را به اعمالمان مؤاخذه و عقوبت نکنی و به گناهانمان نگیری؛ چرا که تو ارحم الراحمین هستی.
"ندعوک": خدایا ما تو را میخوانیم "حین قنط الانام": هنگامی که مردم مأیوس شدند "و منع الغمام": و ابرها منع شدند. به این معنا که یا ابری نمی آید و یا ابر میآید ولی باران ندارد و از باریدن منع شده اند. "و هلک السوام": و شتر و دام بیابان چر هلاک شدند؛ "أن لا تؤاخذنا بأعمالنا": خدایا تو را میخوانیم که ما را نسبت به اعمال و کردارمان مؤاخذه و مجازات نکنی "و لا تاخذنا بذنوبنا": و به گناهانمان نگیری و هلاک نکنی.
درخواست رحمت بارش و رویش
"وانشر علینا رحمتک بالسحاب المنبعق، والربیع المغدق، والنبات المونق، سحا وابلا"
( و گسترده کن بر ما رحمت خود را با ابر شکم پاره آب ریزان، و بهار پر باران، و گیاهان زیبای جذاب، باریدنی تند و پرمایه.)
"انبعق" و "انبعج" که هر دو به یک معناست به شکافتن و پاره شدن گفته میشود. بنابراین "السحاب المنبعق" به ابری گفته میشود که گویا شکمش پاره شده و یکباره آنچه در شکم او هست بیرون بریزد.
"مغدق" به معنای پر باران و پر آب بودن است. "أغدق المطر" یعنی باران زیاد بود.