"و أخلفتنا": و خلف وعده کرده است با ما "مخایل الجود": آن ابرهایی که ما را به خیال باران میاندازند. "فکنت الرجأ للمبتئس": پس خدایا ! تو هستی مایه امیدواری برای کسی که گرفتار شدت و سختی شده است؛ "والبلاغ للملتمس": و تو کفایت کننده و به مقصود رساننده کسی هستی که التماس میکند و چیزی را میخواهد.
درخواست کیفر نکردن
"ندعوک حین قنط الانام، و منع الغمام، و هلک السوام، أن لا تؤاخذنا بأعمالنا و لا تاخذنا بذنوبنا"
( هنگامی که مردم مأیوس، و ابر [ از باریدن ] منع شده، و چرنده هلاک گشته تو را میخوانیم، که ما را به کردارمان عقوبت نکنی و به گناهانمان نگیری.)
"سوام" و "سائمة" که جمع آن "سوائم" است به معنای شتر و دام بیابان چر است؛ و عبده و صبحی صالح در شرح خود "سوام" را جمع "سائمة" گرفته اند ولی ما در کتابهای لغت اشاره ای به این مطلب نیافتیم.
"تؤاخذ" و "مؤاخذة" از باب مفاعله میباشد و به معنای عقوبت و مجازات میآید. به نظر میرسد که "أخذ" یک مقدار از "مؤاخذه" سخت تر است؛ برای این که "أخذ" به معنای گرفتن و هلاک کردن میباشد.
نکته دیگر این که فعل در عبارت "منع الغمام" برای حفظ احترام مجهول آورده شده است. زیرا فاعل آن خداوند است و حضرت امیر(ع) در دعا و راز و نیاز با خداوند نمی خواهند مستقیما بگویند خدایا تو ابرها را منع کرده ای؛ بنابراین فعل را مجهول آورده اند.
حضرت میفرمایند: خدایا تو را میخوانیم و به درگاه تو آمده ایم هنگامی که مردم