ضمیر در "به" و دیگر ضمیرها در اینجا به خداوند بازمی گردد. بنابراین اگر همان طور که در "عقدالفرید" آمده در ابتدای خطبه "ألحمد لله" ذکر شده باشد مشکل در ظاهر عبارت حل میشود.
"غنی کل فقیر"
( خداوند بی نیازی هر نیازمندی است.)
"غنی" به معنای بی نیازی است. بی نیاز واقعی و مطلق جز خداوند نیست. نفرموده "مغنی" که به معنای بی نیاز کننده است. آوردن "غنی" به خاطر یک نکته مهم و دقیقی است که آن را توضیح خواهیم داد.
در فلسفه میگویند: "کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیة و وجود"شرح منظومه، قسم الحکمة، غرر فی أصالة الوجود. "هر ممکنی یک زوج ترکیب شده است که یک ماهیت و یک وجود دارد." و ماهیت را لابشرط از وجود و عدم میدانند. به این معنا که در ذات ماهیت نه وجود راه دارد و لحاظ شده است و نه عدم. همچنین ماهیت لابشرط نسبت به فقر و غنا میباشد. بنابراین ماهیت خود به خود موجود نیست، بلکه به سبب علت خود موجود میشود. البته ماهیت در حقیقت چیزی نیست؛ بلکه ماهیت، حد وجود و منتزع از وجود خاص است؛ و آنچه حقیقت دارد همان هستی و واقعیت یا به تعبیر دیگر خارجیت اشیاء میباشد.
باید این نکته را هم توجه داشت که ما یک مفهوم وجود داریم که موطن آن ذهن است، و یک حقیقت هستی که عین خارجیت و واقعیت و منشاء اثر است؛ و ما که اینجا بحث از وجود در برابر ماهیت میکنیم مقصودمان مفهوم وجود نیست بلکه حقیقت وجود منظور است.