صفحه ۳۱

ضمیر در "به" و دیگر ضمیرها در اینجا به خداوند بازمی گردد. بنابراین اگر همان طور که در "عقدالفرید" آمده در ابتدای خطبه "ألحمد لله" ذکر شده باشد مشکل در ظاهر عبارت حل می‎شود.

"غنی کل فقیر"

( خداوند بی نیازی هر نیازمندی است.)

"غنی" به معنای بی نیازی است. بی نیاز واقعی و مطلق جز خداوند نیست. نفرموده "مغنی" که به معنای بی نیاز کننده است. آوردن "غنی" به خاطر یک نکته مهم و دقیقی است که آن را توضیح خواهیم داد.

در فلسفه می‎گویند: "کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیة و وجود"شرح منظومه، قسم الحکمة، غرر فی أصالة الوجود. "هر ممکنی یک زوج ترکیب شده است که یک ماهیت و یک وجود دارد." و ماهیت را لابشرط از وجود و عدم می‎دانند. به این معنا که در ذات ماهیت نه وجود راه دارد و لحاظ شده است و نه عدم. همچنین ماهیت لابشرط نسبت به فقر و غنا می‎باشد. بنابراین ماهیت خود به خود موجود نیست، بلکه به سبب علت خود موجود می‎شود. البته ماهیت در حقیقت چیزی نیست؛ بلکه ماهیت، حد وجود و منتزع از وجود خاص است؛ و آنچه حقیقت دارد همان هستی و واقعیت یا به تعبیر دیگر خارجیت اشیاء می‎باشد.

باید این نکته را هم توجه داشت که ما یک مفهوم وجود داریم که موطن آن ذهن است، و یک حقیقت هستی که عین خارجیت و واقعیت و منشاء اثر است؛ و ما که اینجا بحث از وجود در برابر ماهیت می‎کنیم مقصودمان مفهوم وجود نیست بلکه حقیقت وجود منظور است.

ناوبری کتاب