آغاز شده که در نهج البلاغه نیست؛ و با توجه به این که ضمیر "له" در "کل شئ خاضع له" مرجع میخواهد، معلوم میشود عبارتی از اول خطبه افتاده و ضمیر به "الله" برمی گردد که در "عقدالفرید" آمده است.
در همان کتاب عبارت "خاشع له" ذکر شده در بیشتر نسخه های نهج البلاغه و نیز نسخه خطی آن "خاشع له" آمده است. و در اینجا "خاضع له" آمده است. خشوع در دل بوده و دل میلرزد؛ ولی خضوع همان تواضع ظاهری است.
"کل شئ خاضع له": همه چیز در برابر عظمت خداوند خاضع است. اگر پرسیده شود: چگونه همه چیز و از جمله اشیاء غیر ذوی العقول را هم شامل میشود، در پاسخ باید گفت: هیچ بعید نیست که همه موجودات و از جمله اشیاء غیر ذوی العقول نیز دارای شعور و ادراک باشند.
مرحوم صدرالمتألهین میگوید: حقیقت هستی به حسب مصداق، با علم و قدرت و حیات عین یکدیگرند.الاسفار الاربعة (الحکمة المتعالیة)، ج 6، ص 24 و 25.
البته هر چه وجود ضعیف تر باشد علم و قدرت و حیات آن هم ضعیف تر است، و هر چه وجود قوی تر باشد علم و قدرت و حیات آن زیادتر است. بنابراین هر موجودی به هر اندازه ای که از وجود حظ و بهره دارد به همان اندازه دارای علم و قدرت است؛ اگرچه ما آن را تشخیص ندهیم.
قرآن کریم هم میفرماید: (یسبح له ما فی السماوات والارض ) سوره حشر (59)، آیه 24. "آنچه در آسمانها و زمین است او را تسبیح میگویند."