آرزویش را قطع میکند. شخصی یک عمر تلاش میکند که رئیس جمهور شود یا مقام دیگری به دست آورد، پس از تلاشهای زیاد مقدمات آن فراهم میگردد ولی مرگ اجازه نمی دهد و بین او و رسیدن به آرزوهایش فاصله ایجاد میکند.
"و من عبرها": و از جمله عبرتهای دنیا این است که "أن المرء یشرف علی أمله": کسی مشرف بر رسیدن به آرزوی خود قرار میگیرد "فیقتطعه حضور أجله": پس حضور مرگ امید و آرزویش را قطع میکند "فلا أمل یدرک": پس آرزویی درک نمی شود؛ به این معنا که شخص مورد نظر به آرزویش نمی رسد. "و لا مؤمل یترک": و نه آن چیزی که مورد آرزوست رها میشود. برای این که بالاخره آنچه این شخص آرزوی آن را داشت و نتوانست به آن برسد دیگرانی هستند که آنها نیز همان آرزو را دارند، و بنابراین ثروت یا موقعیت و مقامی که مورد آرزو بوده است رها نمی شود و دیگران برای رسیدن به آن تلاش خواهند کرد.
فریبندگی خوشی های دنیا
"فسبحان الله ! ما أغر [ أعز] سرورها، و أظمأ ریها، و أضحی فیئها ! لا جأ یرد، و لا ماض یرتد"
( پس تنزیه خداوند را ! چه فریبنده است خوشی دنیا ! و چه تشنگی آور است سیرابی آن ! و چه گرم و سوزان است سایه آن ! نه آینده بازگردانده میشود، و نه گذشته برمی گردد.)
"أغر" به معنای فریب دهنده میآید. "ری" یا "ری" نیز که در اصل "روی" بوده به معنای سیراب شدن است، که واوش قلب به یاء شده است. "أظمأ" از "ظماء" به معنای تشنگی است. "فئ" از ماده "فاء، یفئ، فیئا" و به معنای سایه ای است که بازمی گردد؛ البته گاهی به مطلق سایه هم "فئ" گفته میشود، ولی معمولا و در اصل به معنای سایه بعد از ظهر است که بازمی گردد؛ پس "فاء" یعنی "رجع".