"و من غیرها": از جمله حوادث و دگرگونی های دنیا و شواهد بر این که روزگار یکنواخت نیست و همیشه بر کام یک فرد یا گروه خاص گوارا نمی باشد این است که "أنک تری المرحوم مغبوطا": شما میبینید کسی که ابتدا مردم به او ترحم میکردند و غصه او را میخوردند یکباره موقعیت و شرایطی پیدا میکند که حسرت و غبطه او را میخورند. مانند کسانی که قبل از انقلاب در زندان بودند و مورد ترحم و دلسوزی مردم بودند و احتمال داشت بعضی از آنها اعدام شوند، یکباره انقلاب شد و آنها وزیر و وکیل و دارای موقعیت و مقام شدند. "والمغبوط مرحوما": و کسی که تا امروز مورد غبطه و حسرت دیگران بود بر اثر تحولات و دگرگونی های روزگار، بیچاره و بدبخت شده و مردم به حال او غصه میخورند و مورد ترحم و شفقت آنان واقع میشود. "لیس ذلک الا نعیما زل": دگرگونی و تغییر حال این قبیل افراد نیست مگر به خاطر نعمتی که از دست آنها رفته است "و بؤسا نزل": و سختی و مشقتی که بر آنها نازل شده است.
دنیا سرای عبرتها
"و من عبرها أن المرء یشرف علی أمله فیقطعه [ فیقتطعه ] حضور أجله، فلا أمل یدرک و لا مؤمل یترک"
( و از جمله عبرتهای دنیا این است که شخصی مشرف بر رسیدن به آرزوی خود قرار میگیرد پس حضور مرگ او امیدش را قطع میکند، پس نه آرزویی درک میشود و نه آنچه آرزو شده رها میگردد.)
کلمه "فیقطعه" به صورت "فیقتطعه" هم خوانده شده است.
یکی از چیزهایی که در دنیا باید مورد عبرت انسانها قرار گیرد این است که گاهی مقدمات رسیدن فردی به آرزویش فراهم میشود ولی ناگهان مرگ او میرسد و