در روایت دارد که روزی پیامبراکرم (ص) با جوانی در مسجد برخورد کرد، و در روایت دیگری آمده که با حارثة بن مالک یکی از اصحاب خود روبرو شد و به عنوان احوالپرسی از او پرسیدند: "کیف أصبحت": "چگونه شب را به صبح رساندی ؟" و یا به تعبیر خودمان حالت چطور است ؟ او در پاسخ پیامبر عرض کرد: "أصبحت موقنا": "شب را به صبح رساندم در حالی که یقین دارم." پیامبر(ص) فرمود: "علامت یقین تو چیست ؟" گفت: "علامتش این است که اهل بهشت را در بهشت متنعم، و اهل دوزخ را در جهنم معذب میبینم."کافی، ج 2، ص 54، باب حقیقة الایمان والیقین، حدیث 2 و 3.
حضرت علی (ع) در این خطبه میفرمایند: ایمان شخص مؤمن باید به صورتی باشد که گویا غیب ها و پنهانی ها را دیده و نسبت به آنچه خداوند وعده فرموده آگاهی کامل دارد.
"ایمانا نفی اخلاصه الشرک ، و یقینه الشک"
( ایمانی که اخلاص آن شرک را، و یقین آن تردید را برطرف کرده باشد.)
"ایمانا" در این عبارت یا خودش مفعول مطلق نوعی است و یا این که عطف بیان است؛ و در هر صورت معنای آن تفاوتی نمی کند. "یقینه" عطف به "اخلاصه" و هر دو فاعل "نفی" میباشند. "ایمانا نفی اخلاصه الشرک": ایمانی که مخلصانه باشد و هیچ نوع شرکی در آن راه نداشته باشد. البته شرک تنها بت پرستی نیست، بلکه اگر کسی توکلش به غیر خداوند باشد و انسانها و یا اشیاء را مؤثر در کارها بداند این خود نوعی شرک است. "و یقینه الشک": و یقین آن ایمان هر گونه شک و تردیدی را برطرف کرده باشد. به طوری که انسان هیچ شک و تردیدی در مورد بهشت و جهنم و حساب و کتاب نداشته باشد.