کسانی هم که بت پرست بوده و یا غیر خدا را میپرستیدند، در واقع آنها را نمونه و نشانی از خدا یا واسطه فیض او دانسته و میگفتند: (ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی ) سوره عصر (103)، آیات 1 تا 3. "آنان را جز برای این نمی پرستیم که ما را به گونه ای از تقرب، به خداوند نزدیک گردانند."
بنابراین خداپرستی و کلمه اخلاص مطابق فطرت انسانهاست. قرآن کریم میفرماید: (فطرة الله التی فطر الناس علیها) کافی، ج 4، ص 574، باب زیارة قبر أبی عبدالله الحسین (ع) . "فطرت الهی که مردمان را مطابق آن آفریده است."
اینجا این سؤال مطرح میشود که در عبارت: "ألا یمان به" که حضرت در جملات قبل فرمودند مسأله توحید مطرح شده است، پس چرا در اینجا دوباره تکرار شده است ؟
در پاسخ باید عرض کنیم: ایمان باور قلبی است، در صورتی که کلمه اخلاص جنبه عملی هم دارد. به این معنا که انسان علاوه بر باور قلبی باید در مقام گفتار و عمل نیز آن را ابراز کرده و آشکار کند. به همین دلیل اگر کسی ایمان قلبی دارد ولی حاضر نیست آن را آشکار کند و "أشهد أن لا اله الا الله" بگوید، مشکل است بتوان او را مسلمان حساب کرد. در حقیقت ایمان باید آشکار شود و نشانه داشته باشد، که نشانه و علامت آن همان کلمه اخلاص و شهادت خالصانه به وحدانیت خداست. درست مانند نکاح که صرف رضایت قلبی کفایت نمی کند؛ بلکه غیر از رضایت قلبی دو طرف، به نشانه و یا چیزی که آن را آشکار کند و ظاهر سازد نیاز است که آن عبارت "أنکحت و زوجت" میباشد. در مورد ایمان نیز ایمان قلبی کافی نیست، بلکه به گفتن کلمه اخلاص - که مطابق فطرت است - نیاز دارد؛ و با گفتن آن معلوم میشود که شما وارد جرگه و گروه مسلمانان شده اید.