پیامبر و برای این که آن حضرت را خوب آزمایش کند تا با سختی ها بسازد دنیا را از او جدا کرد. پیغمبر هم با همه عظمت و مقامی که دارد باید مانند انسانهای دیگر امتحان شود. بنابراین خداوند برای آزمایش پیامبر دنیا را از او جدا کرد.
"و بسطها لغیره احتقارا": و خداوند دنیا را به جهت کوچکی و ناچیز بودنش برای غیر پیامبر بسط و گسترش داد. برای این که چیز بی ارزش و کوچک را به انسانهای غیر کامل و حقیر میدهند. البته اهل دنیا تصور میکنند که وقتی خداوند دنیا را به آنان داده است علامت و نشانه آن است که دوستشان داشته است، در صورتی که چنین نیست؛ بلکه خداوند چون دنیا را حقیر و کوچک دانسته، آن را به انسانهای اهل دنیا و حقیر بخشیده است.
"فأعرض عنها [ عن الدنیا] بقلبه، و أمات ذکرها عن نفسه، و أحب أن تغیب زینتها عن عینه، لکیلا یتخذ منها ریاشا، أو یرجو فیها مقاما [ مقاما]"
( پس با دل خود از دنیا روی گرداند، و یاد دنیا را از نفس خود میراند، و دوست داشت که زینت و آرایش آن از چشمش پنهان شود، تا از آن لباس آراسته برنگیرد، یا اقامت در آن را آرزو نکند.)
"ریاش" جمع "ریش" است که به معنای لباس زیبا و فاخر میآید. "مقام" به معنای ایستادن و باقی ماندن میآید؛ البته اگر "مقام" باشدر.ک : شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 7، ص 113. به همان معنای خود، یعنی جایگاهی مانند پست و مقام است.
میفرماید: پیامبر به خواست دل و قلب خود از دنیا اعراض و دوری کرد، و ذکر و یاد دنیا را از نفس خود میراند و برطرف کرد، و دوست داشت که زینت دنیا از چشم او پنهان گردد، تا از دنیا برای خود زندگی و یا لباس فاخری قرار ندهد یا از دنیا یک پست و مقامی را برای خود آرزو نداشته باشد. اگر عبارت "مقاما" باشد یعنی: تا این که ایستادن و باقی ماندن در دنیا را آرزو نداشته باشد.