ترس و وحشت جرأت نخواهید کرد حتی درباره آن حرفی هم بزنید. خلاصه ترس و وحشت همه را فرا خواهد گرفت.
در زمان رضاخان به قدری خفقان بود که پدر و پسر به یکدیگر اعتماد نمی کردند و جرأت نداشتند درباره یک مسأله سیاسی و مربوط به دستگاه حکومت با هم حرفی بزنند؛ از هم وحشت داشتند که نکند جاسوس باشد.
"قطع" جمع "قطعة" است. میفرماید: فتنه بنی امیه دارای قطعات مختلف و صحنه های گوناگونی است اما همه اش جاهلیت است. یک برهه معاویه است، یک دوره و یک صحنه یزید، یک صحنه دیگر هشام بن عبدالملک ؛ صحنه ها عوض میشود ولی همه جاهلیت اند و نادانی، و حق در آنها راه ندارد.
حکومت تاریکی و گمراهی
"لیس فیها منار هدی"
( در آن فتنه، نور هدایتی نیست.)
"منار" اسم مکان از "نور" است و اصلش "منور" بوده که فتحه واو به نون داده شده و واو طبق قواعد اعلال به الف تبدیل شده است؛ بنابراین "منار" یعنی محل نور. در زمانهای گذشته در راهها جاهایی چراغ میگذاشتند تا علامتی باشد و افراد راه را گم نکنند؛ بعدها "منار" به مطلق علامت و راهنما هم اطلاق شده است. حضرت میفرماید: در فتنه بنی امیه هیچ نشانه هدایت نیست و سر تا پا ضلالت و گمراهی و جهالت است.
"و لا علم یری"
( و نه پرچمی است که [ بالا رود و] دیده شود.)
"علم" یعنی پرچم و نشانه ای که آن را بالا میبرند تا مردم به واسطه آن راه را پیدا کنند.