نیست عالم طبیعت با معجزه اداره شود؛ بنابراین، این سؤال که چرا خداوند جلوی شمر را نگرفت تا نتواند امام حسین (ع) را شهید کند، و یا این که چرا مانع از تسلط بنی امیه نشد، سؤال بیجایی است. خداوند انسان را مختار آفریده، قدرت در اختیارش نهاده، البته راهنمایی هم کرده است تا انسان به اختیار خود راه درست را انتخاب کند. خداوند میفرماید: (انا خلقنا الانسان من نطفة أمشاج نبتلیه در تفسیر المیزان (ج 20)، ذیل آیه شریفه، "ابتلاء" را به معنای "نقل الشئ من حال الی حال و من طور الی طور" گرفته، و میفرماید نطفه را علقه و علقه را مضغه... قرار میدهد، و اگر به معنای امتحان باشد نباید فاء تفریع بر جعلناه بیاید بلکه برعکس باید باشد؛ ولی اکثر مفسرین همان معنای امتحان را ترجیح داده اند. از باب نمونه ر.ک : تفسیر کبیر فخر رازی، ج 10، ص 740. فجعلناه سمیعا بصیرا انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) سوره انسان (76)، آیات 2 و 3. ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم تا آزمایشش کنیم. "أمشاج" جمع "مشیج" است و به معنای آمیخته و مخلوط میباشد. خوب آیا خداوند که انسان را خلق کرده و آزمایشش میکند، ابزار شناخت و معرفت هم در اختیارش گذاشته یا نه ؟ خداوند در همین آیه میفرماید: (فجعلناه سمیعا بصیرا) یعنی: انسان را شنوا و بینا قرار دادیم و ابزار شناخت در اختیارش گذاشتیم. بعد هم میفرماید: (انا هدیناه السبیل ) : ما راه را به او نمایاندیم. به انسان عقل دادیم، پیامبران را فرستادیم تا او را راهنمایی کنند و انسان راه درست را بشناسد؛ ولی با همه اینها اختیار را از انسان نگرفتیم؛ این نعمت ها در اختیار همه است، حال هر کس خواست شکر آنها را به جا میآورد و از هدایت و راهنمایی های عقل و از معرفت پیامبران استفاده میکند و هر کس هم نخواست این نعمت ها را کفران میکند. لذا میفرماید: (اما شاکرا و اما کفورا) .
تمام این حوادث و ابتلائات برای این است که انسان جوهره خود را نشان دهد و سره از ناسره شناخته شود. اهل لغت گفته اند عرب وقتی طلا و نقره را ذوب میکند تا سره و ناسره اش را از هم جدا کند میگوید: "فتنت الذهب" یا "فتنت الفضة".