و مردم میفهمند که چه اشتباهی کرده اند و چه کلاه گشادی سرشان رفته و به چه چیزی امید بسته بودند.
در اواخر دوره قاجار، ایران خیلی به هم ریخته و وضعیتش آشفته بود. مردم وقتی رضاخان قدرت را در دست گرفت خیلی خوشحال و امیدوار شدند؛ فتنه رضاخان را فرج و گشایشی تصور کردند، ولی آخر کار که شد تازه فهمیدند به چه چیزی دل بسته بودند و حقیقت برای مردم آشکار شد. خلاصه فتنه ماهیتش این گونه است که وقتی روی میآورد امر را بر مردم مشتبه میسازد و خود را حق نشان میدهد و بعد از آن که از بین رفت تازه مردم حقیقتش را میشناسند.
حضرت همچنین یک تعبیر کلی برای فتنه ها دارند. اساسا فتنه به معنای امتحان است؛ چون عالم طبیعت عالم امتحان است. در واقع این حوادث همه برای این است که انسانها امتحان بشوند. خدا ما را به دنیا نیاورده برای این که خوش بگذرانیم یا آن که نق بزنیم که چرا هر روز یک گرفتاری پیش میآید؛ خداوند ما را خلق فرموده تا آن که در این حوادث، جوهر وجودمان واضح و شکوفا بشود و نیکان از بدان آشکار گردند. پس عالم، عالم فتنه یعنی امتحان و آزمایش است.
"ینکرن مقبلات، و یعرفن مدبرات"
( [ فتنه ها] وقتی که روی میآورند ناشناخته اند، و در حال انقضا شناخته میشوند.)
"منکر" یعنی ناشناخته. فتنه ها وقتی روی میآورند ناشناخته هستند، باطن و واقعشان برای مردم شناخته شده نیست. رضاخان در آغاز قدرتش که هنوز خیلی تثبیت نشده بود برای گول زدن مردم به دست سربازها شمع میداد و شام غریبان راه میانداخت، در مجالس روضه و سینه زنی شرکت میکرد، و با این کارها امر را بر مردم مشتبه ساخت و مردم فکر کردند رضاخان آدم خوب و مثلا علاقه مند به دین و اهل بیت است.