- ارزش یافتن نسب های نامشروع
"و صار الفسوق نسبا، والعفاف عجبا"
( و گناه و نافرمانی ها وسیله پیوند، و پاکدامنی موجب شگفتی گردد.)
در چنین جامعه ای فسق و فجور برای آنها موجب پیوند میشود. چون فحشا و فساد زیاد میشود دیگر کسی ابا ندارد از این که اظهار فسق و فجور کند و آن را سبب نسب خود ذکر کند. مثلا اگر کسی از زنا متولد شده باشد به راحتی اظهار میکند که من فرزند خلافی هستم که فلان کس انجام داد، خجالت نمی کشد و آن را نسب تلقی میکند. از طرف دیگر عفیف بودن باعث تعجب میشود؛ این که یک کسی عفیف باشد در آن جامعه تعجب آور خواهد بود. دیگران تعجب میکنند و احیانا او را بی عرضه و بی دست و پا میدانند.
یکی از دوستان ما حدود بیست و پنج سال پیش میگفت یکی از خویشاوندان ما که در اروپا بود به ایران بازگشت و در ایران میخواست زن بگیرد. برای او یک دختر درس خوانده دارای لیسانس پیدا کردند که پاکدامن بود. طرف گفت: من این دختر را نمی خواهم ! به او گفتند به چه دلیل او را نمی خواهی ؟ گفت: چون معلوم میشود او دختر بد اخلاقی بوده است که در این مدت نتوانسته دوست پسر برای خودش دست و پا کند و باکره مانده است ! از باکره ماندن و عفت دختر تعجب میکرد و آن را نقطه ضعف به شمار میآورد. در چنین جامعه ای عفت موجب تعجب است.
- عرضه وارونه و ناهنجار اسلام
"و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا"
( و اسلام پوشیده شود همانند پوشیدن پوستین در حالی که وارونه شده است.)