به تعبیر دیگر طبقات متوسط که عبارت از کشاورزان و کاسبان جزء باشند زحمت زیادی میکشند ولی حاصل دسترنج آنان در اختیار طبقات حاکمه و اشراف قرار میگیرد و اینها استقلال اقتصادی ندارند که از زحمت و رنج خود بهره ببرند و به فقرا هم کمک کنند. این است که حاصل دسترنج طبقه متوسط جامعه، طعمه گرگانی میشود که از طبقات بالاتر جامعه هستند.
"و فقراؤه أمواتا": و فقرا و نیازمندان این جامعه مرده اند و دیگر توان حرکت ندارند. اگر حکومت صالح بود برای فقرا یک سهمی قرار میداد، اما حالا هیچ کس به درد فقرا نمی رسد.
- سقوط ارزشهای اخلاقی
"و غار الصدق، و فاض الکذب"
( و راستی فرو رفته، و ناراستی فوران کند.)
و صدق و راستی فرو میرود و از بین میرود، و دروغ گسترش مییابد و همگانی میشود.
"واستعملت المودة باللسان، و تشاجر الناس بالقلوب"
( و دوستی با زبان به کار گرفته شود، و مردم با همدیگر با دلها ستیز کنند.)
در شرایطی که حکومت به دست باطل است یکی از ویژگی های جامعه و مردم این است که دوستی با زبان زیاد مطرح میشود و به ظاهر نسبت به همدیگر ارادت میورزند و مثلا میگویند: مخلص آقا هستیم، ولی در واقع و پشت سر، علیه رفیق خود کار میکنند و سر او را کلاه میگذارند؛ در حقیقت دلهای مردم با همدیگر در جنگ و ستیز است و نسبت به هم کینه دارند.