کمک کنند. خلاصه اگر حکومت به دست اهلش باشد همه این طبقات چهارگانه در خوشی و رفاه نسبی زندگی میکنند؛ ولی اگر حکومت فاسق و فاسد شد، اهل این زمان که مقصود نخبگان و شخصیت هاست - که طبقه دوم هستند - همانند گرگ هستند که تابع پادشاهانشان میباشند و میخواهند همه را بدوشند، و سلاطین و طبقه حاکمه نیز درندگانی هستند که مردم را میدرند.
در ابتدا به نظر میرسد که اگر حضرت از طبقه سلاطین و یا طبقه حاکمه شروع کرده بود مناسب تر بود؛ ولی به لحاظ این که طبقه حاکمه از نظر تعداد کمتر از طبقه دوم یعنی نخبگان هستند، طبقه حاکمه را ابتدا ذکر نمی کند. مخصوصا با توجه به این که در گذشته این چنین نبود که مانند زمان ما هر یک از دولت ها چند میلیون کارمند داشته باشند. خلاصه در چنین شرایطی طبقه حاکمه درنده است و سایر طبقات از جمله طبقه نخبگان را میدرد، و نخبگان هم به نوبه خود گرگ میشوند و طبقه متوسط جامعه را میدرند، و طبقه فقیر جامعه نیز بکلی زیر دست و پای طبقات بالاتر له میشوند و هیچ چیزی برای زندگی و خوراک خود پیدا نمی کنند.
"و کان أهل ذلک الزمان ذئابا": و اهل این زمان - که حکومت باطل و ستم حاکم بر آنان است - گرگهایی هستند. مقصود از "اهل زمان" در اینجا آنهایی هستند که دستشان به دهانشان میرسد، که همان نخبگان جامعه و پولدارها و کسانی هستند که کاری از آنها برمی آید و در جامعه تأثیرگذار هستند.
"و سلاطینه سباعا": و پادشاهان این زمان درنده هستند. گرچه گرگ هم - که در عبارت پیشین بیان شد - درنده است، اما ظاهرا مقصود از "سباع" در اینجا درندگانی هستند که قدرتشان از گرگ بیشتر است، مثل شیر و ببر؛ از باب این که پادشاهان نسبت به طبقه بالا قدرت بیشتری دارند و آنان تابع و پیرو سلاطین هستند.
"و أوساطه اکالا": و طبقه متوسط خوراک طبقه سلاطین و اشراف میشوند.