ب - احتمال دوم که به نظر میآید این است که: هر باطلی برای خود یک فرهنگ و مستنداتی دارد؛ حتی کشوری که به کشورهای دیگر حمله میکند برای خود بهانه ها و یا توجیهاتی دارد. به عنوان مثال آمریکا مطرح میکند که ما میخواهیم در بین مردم فلان کشور دموکراسی پیاده کنیم و جلوی ظلم را بگیریم. بالاخره یک عللی برای آن باطل خودش ذکر میکند. براساس این احتمال معنای "فعند ذلک أخذ الباطل مآخذه" این میشود که حکومت باطل آن مأخذهای خودش را میگیرد؛ یعنی آن چیزهایی که بهانه اوست برای این که باطل را رواج دهد؛ به عبارت دیگر برای این که قدرت خود را گسترش دهد فرهنگ خود را گرفته و به مردم القا میکند.
"فعند ذلک": پس هنگامی که پرچم گمراهی قرار گرفت و مسلط شد "أخذ الباطل مآخذه"؛ "مآخذ" جمع "مأخذ" است. باطل فرا میگیرد آنجاهایی را که باید فرا بگیرد، یا باطل فرهنگ و بهانه های خود را گرفته و به مردم القا میکند. "و رکب الجهل مراکبه": و جهل و نادانی بر مرکب های خود سوار میشود؛ به این معنا که جهل و نادانی بر مردم حاکم میشود و در بین مردم بر اساس جهل و نادانی و خرافات و دروغها حکومت میشود.
- نیرومندی طاغیان و کاهش دعوتگران حق
"و عظمت الطاغیة ، و قلت الداعیة"
( و طغیان [ یا طغیانگران ] بزرگ شده، و دعوت به حق [ یا دعوت کنندگان به حق ] کم گردیده اند.)
"طاغیة" ممکن است اسم فاعل باشد که موصوف آن محذوف است، یعنی "فئة طاغیة" جمعیت طغیانگر؛ و امکان دارد به معنای مصدری باشد که در این صورت معنای طغیان میدهد. اساسا وزن "فاعلة" گاهی مصدر و گاهی اسم فاعل