"خرزة" (با فتح راء) به معنای دانه و مهره میآید، که البته در بعضی از نسخه ها به صورت "خرزة" (با سکون راء) آمده که غلط است. و "صمغ" به معنای شیره ای است که از درخت بیرون میزند و به آن میچسبد.
اگر میخواستند از کنه و باطن یک دانه و مهره به خوبی آگاه شوند آن را میشکستند و خصوصیاتش را بررسی میکردند تا ببینند حقیقتش چیست. در اینجا هم حضرت امیر(ع) در ادامه فرمایش خود و بر اساس فرهنگ آن روز و تمثیل ها و اصطلاحاتی که رواج داشته است میفرماید: "فلقد فلق لکم الامر فلق الخرزة": آن عالم ربانی، یعنی من، اصل حاکمیت حق را برای شما شکافته و روشن کرده ام که حکومت یعنی چه و حاکم باید چه کسی باشد؛ و به طور دقیق حکومت مبتنی بر حق و عدالت را برای شما بیان کردم. آن چنان مسائل را در این زمینه شکافتم و بررسی کردم که مانند شکافتن مهره برای شناختن باطن و بررسی ویژگی های آن بود. به تعبیر دیگر من به باطن امر احاطه و اطلاع دقیق دارم و شما مردم اگر به دنبال حق هستید باید از من پیروی و متابعت کنید.
"و قرفه قرف الصمغة"؛ "قرف" یعنی جدا کرد. صمغ و شیره ای که از درخت بیرون میزند اگر بخواهند بررسی و از آن استفاده کنند باید از درخت جدا کنند تا معلوم شود که چیست و مثلا نفع دارد یا ضرر؛ آن وقت آن را ذره ذره از درخت جدا نمی کنند بلکه بکلی از درخت میکنند که چیزی از آن باقی نمی ماند. حضرت با این تشبیه میخواهند بفرمایند: من همه حقایق و مسائل لازم در امر حکومت را برای شما بیان کردم و همه را تحویل شما دادم و چیزی از آن باقی نمانده است.
از این تعبیرات و تشبیهات امام (ع) میتوان این استفاده را هم کرد که اگر کسی بخواهد نسبت به مسأله ای قضاوت کند، باید به باطن و کنه آن هم پی ببرد.
ادامه خطبه را در جلسه آینده میخوانیم.