احترام بودند، و همین امر موجب شک و شبهه برای افراد میگشت.
علی (ع) در جنگ جمل با طلحه و زبیر دو صحابی بزرگ پیغمبر(ص) و عایشه همسر پیامبر روبرو بود، و پذیرش جنگ با چنین کسانی برای آنان که ظواهر امر را میبینند و دید عمیقی ندارند مشکل است؛ و فردی همچون امیرالمؤمنین (ع) را میخواهد که با اینها که دارای سابقه اند و به حسب ظاهر خوب ولی باطنشان خراب و از مسیر حق منحرف هستند بجنگد؛ و از غیر علی (ع) چنین کاری بر نمی آمد.
جنگ صفین هم با معاویه بود که خودش را به عنوان کاتب وحی و صحابی رسول الله معرفی کرده بود و در سرزمین شام حکومت میکرد و مسلمانان شام با او بودند. اساسا اسلام واقعی به شام نرسیده بود، از اول یزید بن ابی سفیان برادر معاویه از طرف عمر در آنجا حاکم بود، بعد از او هم معاویه بر آنها حکومت میکرد. اسلام شامیان از همان آغاز اسلام معاویه ای بود و اسلام را به گونه ای دیگر میشناختند. امیرالمؤمنین (ع) در صفین با این افراد میجنگید.
در جنگ نهروان هم با خوارج که خشکه مقدس و نماز شب خوان ولی منحرف بودند میجنگید.
به طور کلی علی (ع) با کسانی که ماسک اسلام به چهره شان زده اند و تظاهر به دین و قرآن میکنند ولی از مسیر حق منحرف هستند و دین را ابزاری برای رسیدن به مقاصدشان قرار داده اند میجنگد؛ و جنگ کردن با چنین کسانی از هر کس برنمی آید. و مثل علی (ع) است که میتواند فتنه ها را بشناسد و آن را از بین ببرد. لذا حضرت فرمود: فقط من چشم فتنه را از حدقه بیرون آوردم و هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت.
حضرت (ع) در ادامه به بیان جایگاه علمی خود پرداخته و فرمودند: "فاسألونی قبل أن تفقدونی": پس قبل از آن که مرا از دست دهید هر چه میخواهید بپرسید. این ادعا را حضرت بارها در مقاطع مختلف ابراز کرده اند و نقل شده که در