این طبیب روحانی که میخواهد دردهای روحی مردم را شفا دهد داروهای خود را برمی دارد و به دنبال جاهای غفلت میگردد؛ به این معنا که هر کسی را غافل میبیند بیدار میکند. و اساسا همان طور که عرض کردم یک پزشک دلسوز باید به همین شیوه رفتار کند. به این معنا که راه بیفتد و هر جا که به او نیاز هست کار خود را انجام دهد. روحانی دلسوز نیز باید به همین شیوه به دنبال نیازهای جامعه باشد؛ یعنی یک روحانی دلسوز نباید در خانه خود بنشیند تا به سراغش بیایند، مگر این که واقعا از کار افتاده باشد. بنابراین کسی که قدرت دارد باید در بین افراد جامعه راه بیفتد و هر کجا که نیازی وجود دارد خود را برای انجام خدمت عرضه کند؛ برای مردم سخنرانی کند، مشکلاتشان را حل کند و جواب سؤالات اعتقادی و فقهی آنها را بدهد. روحانی مفید برای مردم باید این طور باشد.
"متتبع بدوائه": این طبیب با داروی خود جستجو و تفحص میکند "مواضع الغفلة": مواضع غفلت را "و مواطن الحیرة": و جاهایی را که مردم متحیرند. مردم واقعا در برخی مسائل دچار حیرت و سرگردانی میشوند؛ گاهی مشکلات اعتقادی، فقهی، سیاسی و اجتماعی پیدا میکنند. این است که گاهی لازم میشود افراد عالم و آگاه در بین مردم راه بیفتند و سرگردانی مردم را بیابند و برطرف نمایند.
"لم یستضیئوا باضوأ الحکمة ، و لم یقدحوا بزناد العلوم الثاقبة"
( که با روشنی های حکمت روشنی نجسته اند، و به آتش زنه های علوم روشنگر آتش نیفروخته اند.)
"زناد" جمع "زند" به معنای چوبی است که با آن آتش روشن میکردند. "ثاقب" در اینجا نیز به معنای روشن کننده است.
این عبارت در حقیقت بیان همان مواضع غفلت و مواطن حیرت است که در عبارت قبل آن را بیان فرمود. جمله میتواند حال باشد و میتواند مستأنفه باشد؛ ولی